چیستی و چرایی فقه حکومتی (بخش سوم)
به گزارش معاونت اطلاعرساني مؤسسه فتوح انديشه: چيستي و چرايي فقه حکومتي و فقه دولت موضوعي است که در گفتار حجتالاسلام و المسلمين دکتر احمد رهدار در ضمن نشست اساتيد دانشگاهي زاهدان مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. در ادامه؛ «بخش سوم» از اين گفتار که با محوريت پرسشهاي حاضرين، طرح و تفصيل يافته است، تقديم ميشود.
ملاحظات اعضاء و پاسخهای استاد رهدار
- پرسش ششم: به نظر شما فقه میتواند ساختارساز باشد؟
- پاسخ استاد رهدار.
- تمامی روایاتی که اکنون در رابطه با دوره غیبت وجود دارد که ما را برای این دوره آماده کرده است تا بدانیم که در این زمان باید چه کارهایی انجام دهیم، از مجموعه فرمایشات آن بزرگوارن اینگونه استنباط میشود که در دوره غیبت شما باید گوش خود را به فقیه بسپارید. آنها هیچگاه نگفتند که شما در این دوره باید به دنبال محصل، مورخ و یا متکلم بروید. چرا که آنها عالم دین هستند و قرآن را تفسیر میکنند. معصوم نگفته است که در دوره غیبت به سراغ مفسر بروید.
- من معتقد هستم که دستگاه دین به معنای عام که در آن کلام، حدیث، تاریخ و فقه وجود دارد، مرادش همگی اینها بوده است. اما زمانی که میخواهد تبدیل به منسک اجتماعی شود، لابد و لاجرم باید از دالان فقه اصغر که همین فقه موجود ما است، عبور کند. تنها علمی که در معارف اسلامی ما منسکساز است، فقه اصغر است و فقه اکبر نیست. اگر معصوم فرموده است که شما در عصر غیبت اداره جامعه را به فقیه بسپارید، وصل اینجا مُشعِر علیّت است. یعنی اینکه معصوم مفروض گرفته است که فقه ظرفیت و توان اداره اجتماع را دارد که من میگویم شما مدیریت را به فقیه بدهید.
- پرسش هفتم: شما میگویید فقه معنای عامی دارد و باید در آن علوم مختلفی لحاظ شود. امّا فقه امروز ما که نه تفسیر دارد و نه بسیاری از علوم دیگر را تفسیر میکند؟
- پاسخ استاد رهدار.
- فقه موجود نمیتواند بسیاری از علوم را تفسیر کند؛ به همین علت هم من معتقد هستم که حوزه قم در قم دفن شده و تا تهران هم نرسیده است تا چه رسد به اینکه بخواهیم آن را در جهان گسترش دهیم. این فقه موجود است نه فقهی که از آن بحث میکنیم. امام (ره) که میفرماید فقه، علم اداره اجتماع است؛ فقه موجود را نمیگوید.
- پرسش هشتم: امّا ما با همین فقه موجود انقلاب کردیم؟
- پاسخ استاد رهدار.
- درست است. ما با همین فقه موجود انقلاب کردیم. امّا همیشه به یاد داشته باشید که انقلاب کردن کار سختی است و البته گاهی آسان حاصل میشود اما آن چیزی که بسیار صعب و دشوار است، نگه داشتن و اداره کردن آن انقلاب است.
- شما گاهی اوقات میخواهید بگویید که ما بایستی فقه را به تمامی عرصهها بکشانیم. امّا وقتی از شما پرسیده میشود که با کدام نظام فکری ـ فقهی قصد دارید این کار را انجام دهید، از میان تمامی علوم مستخرج و مستنبط از آموزههای وحیانی که شامل تفسیر، کلام، فلسفه و فقه است، تنها فقه را انتخاب میکنید.
- در بحث تحول در فقه میگوییم که این تحول دارای سطوحی است. گاهی جنس تحول از جنس مسائل مستحدثه است. یعنی تا دیروز تمامی مسألههایی که بر روی آنها فکر میکردیم، هزار نوع بود و اکنون به هزار و دویست مورد افزوده شده است. حال موضوع جدیدتری نیز به میان آمده که ما به آن موضوع جدید نیز فکر میکنیم. گاهی نیز قرار است که باب جدیدی به وجود بیاید. بابی که تا دیروز از اساس در فقه وجود نداشت. همانند فقه فضای مجازی که از این دسته است. در این فضا شما ممکن است که در ابتدا موضوعشناسی کنید. من پرسش میکنم که موضوعشناسی بُعد حکمشناسی است یا جزء آن است؟ اگر جزء آن باشد، در روند فقاهت قبلی ما موضوعشناسی کار فقیه نبوده و کار کارشناس بوده است. اگر گفتم موضوعشناسی بُعد حکمشناسی است، در آن صورت کار فقیه همان اول کار بوده است. اکنون ما جدّاً معتقد به این هستیم که یکی از کلاههایی که بر سر قم میرود، این است که قم به این حرف قدیمی از نظر ما قطعیالبطلان تن داده که گفته است موضوعشناسی کار کارشناس است. ما معتقد هستیم که موضوعشناسی بُعد حکمشناسی است و کار خود فقیه است. البته وقتی فقیه موضوعشناسی میکند، منعی ندارد که کارشناسانی را به خدمت بگیرد. این کار نیاز به برنامهای دارد که در همان ابتدای کار متفاوت است.
- البته در اینجا یک تفاوت روشی نیز بین مکتب نجف و قم وجود دارد.
- مکتب نجف: شاخص آن مرحوم خوئی است که از آن به عنوان مکتب ریاضی تعبیر میشود.
- مکتب قم: شاخص آن امام (ره) است که از آن به مکتب تجمیع قرائن یاد میشود. در مکتب قم علاوه بر بررسی سند و دلالت احادیث در یک مسأله، باید به روح و سمفونی آنها نیز توجّه شود.
- به کار بردن منطق فازی در در دستگاه فقاهت به جای منطق ارسطویی (صفر و یک): یکی از مشکلات دستگاه فقاهت به کار بردن منطق ارسطویی است، اگر ما به جای منطق ارسطویی، منطق فازی را وارد در دستگاه فقاهت وارد کنیم، اتّفاقات مهمی میافتد.
- اوّلین اتّفاقی میافتد، عرف را من به راحتی میتوانم در دستگاه شرعی سیره عقلا بیاورم و زیر آن بسیاری از کارها را بیاورم. در مقیاس حکومتی دست فقیه باز میشود و قدرت تصرّف او بالاتر میرود.
- امروزه فقه ما فردی تنظیم شده است. اگر امروز فقه میخواهد حکومت را اداره کند، باید حکومتی تنظیم شود. ولی مشکل اینها این است که همانند یک پیرزن مدام آن را آرایش میکنند تا زیبا و عروسوار شود. امّا در نهایت ماهیت آن تغییر نمیکند. در واقع این امر به واسطه اتاق فکر و بررسی تمامی فتاوا و تعیین امور ولو با یک فتوای شاذ، حل نمیشود.
- تحول در علم
- تحوّل در علم دفعی صورت نخواهد گرفت، همچنین به وسیله اتاقهای فکر نیز صورت نخواهد گرفت. علم دارای تاریخی است. ما باید ببینیم که پارادایمهای علمی چهگونه جابهجا میشوند؟ گاهی یک پارادایم علمی حاکم است و فردی نسبت به آن اعتراضی انجام میدهد.
- ما دوازده قرن بعد از غیبت امام زمان (ع) بیرون از جایگاه حکومت بودیم و به جایی عادت کردیم. وقتی ما به جایی یا چیزی عادت میکنیم، آن را تبدیل به هنجار میکنیم. یعنی در جایی که هستیم، از فقه آیه و روایت میآوریم و خودمان را به واسطه آنها توجیه میکنیم.
- بسیاری از این بزرگواران نمیتوانند خودشان را از اینجا جدا کنند. چرا؟ چون آن را برای خود تبدیل به هنجار کردهایم. لذا درست است که این انتقال و این تحول در نهایت یک تحوّل اساسی است که قلب ماهیّت را پیدا میکند، لکن عملاً این قلب ماهیت دفعی نیست و شیب گذار است.
- پرسش نهم: فقه کنونی ما میتواند به واسطه همین امور ساده در مسأله سیاست خارجی تکلیف بسیاری از کارها را روشن کند، بنابراین چه نیازی به تغییر در فقه موجود است؟
- پاسخ استاد رهدار.
- نظر من این است که فقه ما باید در رابطه با این مسائل بحث کند و کاری به نتیجه آن نداریم. همین که فقیه من در رابطه با این مسأله بحث کند، دیگر دانشجویی که پای سخن او نشسته است، از اینکه این مسأله یک مسأله امروزی است، خسته نمیشود. امّا اگر من در رابطه با مسائل انتزاعی دوره شیخ انصاری بحث کنم، دانشجوی متدیّن نیز نمیفهمد که چه میگویم و در نتیجه با بحث من ارتباط نمیگیرد. زمانی در یک گفتوگویی که با آقای سعید جلیلی داشتم، بنده نام آقای علیدوست را آوردم. ایشان از من پرسیدند که ایشان چه کسی هستند؟ علت سؤالش را پرسیدم. گفت: زمانی که من رئیس شورای عالی امنیت بودم، بیش از هر کتابی، کتاب «فقه و مصلحت» ایشان به درد من میخورد. این در حالی است که آقای علیدوست در آن کتاب سخن اول و آخر را در مورد مصلحت بیان نکرده بود. اما فردی که در رده شورای عالی امنیت است، میگوید این کتاب کمک بسیار بزرگی برای من بود و تحت تأثیر آن قرار گرفته بود. اتفاقاً وقتی که به آقای علیدوست گفتم خیلی خوشحال شدند که کتابش تا این اندازه در سیستم کارآمد بوده است. اگر ما ادبیات آن را تولید کنیم، کمک بزرگی به حل مشکل کردهایم.
- حلکردن به این است که ادبیات فقهی آن مسأله را تولید کنیم؛ نه اینکه بخواهیم پاسخ دهیم که شما در این مورد باید دراز بکشید یا خیر.
- پرسش دهم: آیا این امر بازگشت به اداره جامعه براساس سیستم عرف نیست؟
- پاسخ استاد رهدار: خیر. سخن شهید صدر در همین رابطه است.
- دیدگاه شهید صدر: . ایشان میگوید که مطلوب این است که من یعنی فردی که طراحی فقه نظامات انجام میدهم؛ بتوانم تمام اجزایی را که با آن روبهرو میشود، خودم به صورت مستقیم تولید کند. حال اگر در جایی من نتوانست یا وقت نکرد یا مبانی دستگاه نظری من کشش آن را نداشت، در اینجا فعلاً آن را قفل میکند و نمیتواند استنباط کند. حال سئوالی که مطرح میشود، این است که باید چه کاری انجام داد؟ دو راه وجود دارد:
- راه اوّل: راهی است که اکنون موجود است و آن این است که ما با عرف غربی حل میکنیم.
- راه دوّم: از یک فقیه دیگر که ممکن است مبانیاش به نحو دیگری باشد، حتی اگر توجیه میکند، چرا که توجیه بر پایه یک فقیه است و جزو دستگاه فقهی این فقیه است، استفاده کنیم.
- بیان یک نمونه: در فضای مجازی عکسی پخش میشد که از دو بخش تشکیل شده بود. یک بخش آن عکس آقای جلیلی خانم اشتون بود و در بخش دیگر عکس آقای ظریف و کری بود. در بخش دوم کری به نحو بسیار بدی لم و داده بود و ظریف نیز متقابلاً همانگونه نشسته بود. امّا در بخش اوّل عکس خانم اشتون لم داده بود و آقای جلیلی به نحو مؤدبی نشسته بود.
- اگر شما از آقای ظریف بپرسید که این چه مدل نشستن است، به شما چه میگوید؟ او میگوید: مردک آمریکایی فکر کرده است که وزیر امور خارجه آمریکا است و اجازه دارد که هر غلطی خواست انجام دهد و حرمت نگه ندارد. من نیز متقابلاً همان کار را انجام دادم تا به او بفهمانم که باید حرمت خودش را خودش نگه دارد. باید وضعیّت مذاکره برابر باشد. امّا اگر به آقای جلیلی بگویید که چرا اینگونه نشستید؟ او میگوید که من نماینده جمهوری اسلامی هستم. هیچ ارتباطی ندارد که طرف مقابل من چهگونه نشسته باشد. شاید او بخواهد دراز بکشد و یا بسیاری از کارهای دیگر را انجام دهد. من نماینده مکتبی هستم و باید با شأن مکتبم برخورد کنم.
- بیان اشکال: در نمونه مذکور، اگر ما این مسأله را به دست عدهای از عقلا یا حقوقدانان بدهیم که منهای فقه تصمیم میگیرند، تصمیمی که میگیرند از چند حالت خارج نیست: یکی میگوید: مقابله به مثل کن؛ یکی میگوید: با احترام بنشین و غیره. هیچ یک از این افراد سخن بیهودهای نمیزنند؛ بلکه امر دایر میان چند احتمال است.
- پاسخ استاد رهدار: در این مسأله، موضوعی برای غرب تولید شده یا بومی است، خیلی مهم نیست. مهم این است که عدهای از حقوقدانان عقلاً قانونی را تولید کردهاند که اگر به درد ساختار ما بخورد، از آن استفاده میکنیم و اگر به درد ما نخورد، استفاده نمیکنیم.
- بیان پرسش توسّط استاد رهدار: شما بایستی مشخص کنید که آیا منظورتان عملگرایی محض (پراگماتیسم) است یا خیر؟ و شما با چه معیاری میخواهید بگویید که این به درد ما میخورد یا خیر؟
- پاسخ اشکال کننده: شما نام آن را عملگرایی محض بگذارید. چرا که ناظر به نتیجه و کارکردشناسانه است. در فقه سنتی شما در رابطه با موضوعی با چند روایت مواجه هستید و از همانها نیز استفاده میکنید. ولو اینکه ناظر به نتیجه نباشد. همان کاری که امروز بانکداری ما انجام میدهد و ربا و نزول را در قالب جُعاله میگیرد. این است که شما در این حالت از فقه سنتی محض که جمود بر الفاظ دارد، استفاده میکنید. امّا زمانی است که شما میخواهید از روح و جان روایات استفاده کنید،کارکردگرایانه عمل میکنید؛ چون میپرسید این روایت چه بوده و آیا هنوز این کارکرد را دارد یا خیر؟ در این صورت است که عملگرایانه عمل شده است.
- اشکال استاد رهدار: من با عملگرایی مشکلی ندارم. چون معتقد هستم که دین باید اجرا شود و اجرای آن هم کارآمد است. لذا کارآمدی را بُعد حجیّت میدانم. معمولاً در بحثهای فقهیمان این مسأله گفته نشده است. لذا من دستگاه فقاهتی را که در عمل ناکارآمد است، غلط میدانم.
- تاثیر دین حداکثری و دین حداقلی در فقه: اگر به دین حداکثری در حوزه کلام قائل شدیم، در حوزه فقه میتوانیم از فقه فردی به فقه حکومتی ارتقاء دهیم. فقه حداقلی معلول کلام حداقلی است. اگر شما در کلام تصرف نکنید، حتّی اگر در فقه نیز تصرف کنید، راه به جایی نمیبرد.
- هنر امام (ره) در بحث فقه حکومتی این است که مبانی فقهیاش را در کلام حداکثریاش بست و توانست تحول ایجاد نماید. حتّی امام در رابطه با ولایت فقیه نیز به صورت کلامی بحث کرد.
- نسبت فقه حداقلی و فقه حداکثری یک نسبت طولی نیست. تلقیهای مختلف از فقه:
- تلقّی اوّل: فقه موضوعات.
- تلقّی دوّم: فقه نظامات.
- تلقّی سوّم: فقه سرپرستی.
- تلقیهای مختلف از فقهحکومتی در فقه موضوعات: همان فقه احکام حکومتی است؛ یعنی هر مسألهای را که ما حکومتی تلقی میکنیم. گاهی میگویند؛ فقه حکومتی فقهی است که با رویکرد حکومتی استنباط میشود. همچنین گاهی آن را فقهی میدانند که از زاویه نیازمندیهای حکومت طرح میشود.
- هر سه تلقّیهای مذکور، اشتباه هستند. این تلقیها راجع به فقه موضوعات قبل از این نیز وجود داشته است. بهترین مدل، همان فقه سرپرستی است که آقای میرباقری مطرح میکند. البته فقه نظام آقای اراکی، نیز همان فقه سرپرستی است. در فقه حکومتی قرار نیست که آیه و روایتی وارد باشد تا ادّعا کنیم که مسأله در فقه اجتماعی وارد شده است و تبدیل به فقه حکومتی گردیده است، بلکه فقه حکومتی آیه و روایت جدید نمیآورد؛ بلکه سطح تحلیل جدیدی را ارائه میکند.
- موسسه فتوح اندیشه و پروژه آینده پژوهی از زبان استاد رهدار:
- ما وقتی فقه آیندهپژوهی را در مؤسسه فتوح کلید زدیم، در سال اول به سراغ یک عده از فقهای روشن همانند آقای مبلغی و آقای حیدری فسایی رفتیم و دغدغهمان را به آنها توضیح دادیم. ایشان بسیار از این مسأله استقبال کردند که بنده واقعاً به وجد آمدم. لکن ایشان گفتند که ادبیات شما فقهی نبود و در نتیجه چه ارتباطی میان من و شما وجود دارد؟ به همین دلیل ما یک تیم هشت نفرهای را تشکیل دادیم تا به مدت یک سال بر روی نسبت زبان فقه و زبان علوم انسانی به عنوان علومی که مادر علم آیندهپژوهی است، کار کردیم.
- معصوم گفته است که فقیه! تو جامعه را اداره کن. حال به این فقیهی میگوید چهگونه اداره کند؟ میگوید: هر اتّفاقی افتاد، شما حکمش را بگویید. در غیر این صورت شما نیز آینده را از پایگاه فقه پیشبینی کنید و اداره کنید. ما مورد دوّم را کلید زدیم.
- در جایی جلسهای داشتیم که ما گفتم: فقیه این نیست که کارویژهاش چهل سال این باشد که کتابی را درس بدهد که شما بفهمید. فقیه کسی است که این کتاب را که صد سال قبل نوشته شده است، اوّلاً به بیان امروزی درآورد و بعد خود فقیه از دل دستگاه فقه امکانهای اجرایی و تحقق آن را استخراج کند.
- غایت علم که علم نیست. غایت فقه که فقه نیست. در غرب چهگونه نقد میزنیم و میگوییم ورزش برای ورزش یا علم برای علم و یا هنر برای هنر است. ما باید به همان روش نیز فقه برای فقه بودن را نقد بزنیم.
- دین آمده است تا اجرا شود. اکنون ما در قم مدّعی هستیم که بعضی از فقها تنها در زمینه فقه کار میکنند و نسبتی با ساحت اجرا ندارند و در نتیجه بیسواد هستند. در واقع ساحتی از دین در ذهن این فقها مغفول مانده است.
نظر کاربران