1 جولای 2020 / ساعت: 18:50
در ابتدا حجتالاسلام الیاس عارفی دبیر علمی گروه فقه تربیتی مؤسسه فتوح، بر ضرورت و اهمیت توجه به شناخت عوامل تربیتی جهت حل معضل آسیبهای شخصیتی تأکید نموده و مقدمه ارائه استاد معظم را فراهم نمودند.
سپس حجت الاسلام و المسسلمین دکتر مهدی هادی به تبیین مفهوم تربیت و بیان دیدگاه های کلی در چگونگی تربیت پرداختاند و بیان کردند: «در یک نگاه، میتوان گفت سه نگاه کلی به تربیت وجود دارد: ۱٫ تربیت ایجادی: تربیت را یک امر ایجادی میداند؛ وقتی انسان به دنیا میآید لوح سفید است. باید دید چگونه تربیت میشود و چه چیزی به او اعطا میشود. اگر واقعاً بچهای به دنیا بیاید و هیچ تعاملی با او نشود، هیچ چیز یاد نمیگیرد. ۲٫ تربیت هدایتی: یعنی یک سلسله اقتضائاتی داریم که باید به سمتی هدایت شود. روانتحلیلگرها به شدت طرفدار این فکر هستند. آن هدایت بیرونی، مثلاً رفتار من با بچه است که او را به سمتی میکشاند. چون من مهربان برخورد میکنم، به آن سمت میرود. چون پرخاش میکنم، هدایت به سمت دیگر میشود. ۳٫ تربیت رشدی: گروه سوم نگاهشان به تربیت، یک امر رشدی است و شکوفاسازی است؛ یعنی اعتقاد دارند اگر انسان رها شود، به خودی خود به سمت تربیت میرود.»
سپس دکتر هادی به ذکر نمونه های مؤید این سه نگاه در اسلام پرداختاند و بیان کردند: «در اسلام این جمله را داریم که خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که «لا تَعلَمُونَ شَیئاً» (نحل، ۷۸) بعضی گفتهاند بله، تربیت یک امر ایجادی است. تربیت هدایتی را بعضی جاها به وضوح میبینیم. یک سری فعل و انفعالات وجود دارد که از بیرون برایش مصداق درست میکنند. تو ذاتت از ظلم متنفر است؛ مصداق ظلم چیست؟ هر کسی چیزی میگوید. بنابراین در خود دنیای اسلام هم دهها تعریف از یک واژه مثل ظلم میشود. اما برای دستۀ سوم هم نمونههای خوبی در اسلام وجود دارد؛ مثل این بحث که انسانها بر فطرت متولد میشوند.»
حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی در ادامه دیدگاه جامع اسلام چنین بیان کردند: «تا الآن در نگاه روانشناسان تقریباً «تکعاملی» داریم نگاه میکنیم. اما اسلام نگاهش خیلی جامع است. اولاً نسبت به امور ماورایی به شدت توجه دارد. این قدر جدی است که ظلم یک نسل، میتواند سبب تخریب تربیت در نسل بعدی شود. غیر از آن، دعا و استغفار افراد نسبت به هم. شیوۀ علما این بوده که به طور جدی اهل استغفار برای خودشان و همۀ آدمهای اهل گناه هستند. یک استغفار آدم، تأثیر در بقیه میگذارد. همنشینی با آدمها نیز همین طور. در مکاتب بشری کمتر به این موارد توجه شده است. بعد هم روی بحثهایی مثل «آموزش» میآید که در سیستم اهل بیت، خیلی بحث مهمی است. مثلاً میفرماید به فرزندت «لا اله الا الله» را در سه سالگی یاد بده و «محمد رسول الله» را در مدتی بعد و بعد نماز و قرآن را. پس آموزش در نگاه دینی ما، یک بحث بسیار مهم است. علاوه بر بحث آموزش، بحث «از بین بردن زمینهها» که بعداً بیشتر صحبت میکنیم. یکی از عوامل تربیتی، بحثهای «پیشگیرانه» است. اسلام میگوید آدمی که میرود، ممکن است هرگز برنگردد. بنابراین باید پیشگیری کنیم و محدودیتهایی ایجاد کنیم که قسمت مهمی از آن به عهدۀ حکومت است. امیرالمؤمنین که شلاق به دست میگیرد و در بازار، هرکه ماهی بدون فلس میفروشد را میزند، به این معناست که «اصلاً نگذار بفروشند که بعد مدام بگویی حرام است!» بالاخره وسوسۀ نفس هست دیگر. اینها مباحث مربوط به تربیت بود که با سرعت از آن رد شدم.»
ایشان منظور از آسیب را هر چیزی دانستند که میتواند مانع کارکرد بهنجار شود و آسیب اجتماعی یعنی هر چیزی که کارکرد یک جامعه و یک گروه را از آن حالت هنجار خودش بیرون میبرد. مثلاً انحرافات جنسی آسیب اجتماعیاند؛ چون وقتی ظهور و بروز پیدا کنند، جامعۀ ما با دردسر روبرو میشود و علاقۀ زن و شوهر و وفاداریها اتفاق نمیافتد و حرمتها شکسته میشود. ایشان رباخواری را یک آسیب اجتماعی برشمردند؛ چون سلامت روانی مردم یک اجتماع از بین میرود. در ادامه به دو آسیب اعتیاد و خیانت نیز اشاره نمودند.
ادامه نشست علمی با بیان پرسشهای حاضران در نشست و پاسخهای استاد مدعو ادامه یافت که به پاره ای از سؤالات و پاسخ ها بهطور خلاصه اشاره می¬کنیم:
سؤال: چطور میشود بین تربیت فرزند و نهایت تلاش پدر و مادر برای رفاه او، با تربیت جامعهمحور جمع کرد؟
پاسخ: اگر بخواهیم تربیتی را به اسلام نسبت دهیم، منصفانه این است که نه بگوییم تربیت فردمحور است و نه تربیت جامعهمحور؛ بلکه تربیت «تکلیفمحور» است. به طور کلی باید ببینیم خداوند از ما چه خواسته تا آن را به جا بیاوریم و اصلاً کاری نداشته باشیم که ثمرۀ وظیفه مربوط به من میشود یا جامعه. ما میدانیم حکمت خداوند بر خیر و دوری از شر مقدر شده و آن را در قالب «تکلیف» به ما منتقل کرده است. اگر تربیت تکلیفمحور باشد، الآن که دارم از دنیا میروم، تمام همتم را باید به نجات جان خودم بگذارم، حتی اگر محرماتی مثل خوردن حرام یا ورود به زمین غصبی را مرتکب شوم. ما اگر تربیت تکلیفمحور داشته باشیم، از بسیاری مشکلات و سؤالات رها میشویم.
سؤال: مشکل اینجاست که گاهی در تشخیص «مصادیق» تکلیف، دچار مشکل میشویم و خیلی جاها ولی و مربی نمیداند باید چه کار کند. در این تعارضات چه مرجعی این تعارضات را حل میکند؟
ما با اصول عملیهمان هیچ وقت بن بست نداریم. اولاً با انتخاب مرجع تقلید و داشتن ولی فقیه، بسیاری از تعارضات از بین میرود. در موارد خیلی شخصی و خیلی فردی حرف شما را قبول دارم.
سؤال: آیا با اجرای تکلیفمحوری مبتلا به نسبیگرایی تربیتی و فلسفه اخلاقی نمیشویم؟
اتفاقاً نسبیگرایی نیست و ثابتترین ملاکها ملاکهای الهی است. من موظفم جان مؤمن را نجات دهم. من موظفم به حریم مؤمنین احترام بگذارم. برخلاف نگاه غرب که سی سال پیش اگر صحبت از همجنسگرایی میکردی خیلی آدم بیآبرویی بودی. اما الآن انجمن هم دارند و فرد همجنسگرا نامزد ریاست جمهوری هم میشود پس اتفاقاً ما خیلی هم ثابت هستیم و تکلیفمان معلوم است.
آسیبهای شخصیتی را با بحث شما که تربیت جامعهمحور را بهتر دانستید، در مواردی میشود جمع کرد: وابستگی به اعتیاد، انحرافات جنسی، سرقت و دزدی، خودکشی، مهاجرت، بیخانمان بودن، فقر و بیکاری که از آسیبهای اجتماعی و یا هم فردی و هم اجتماعی در جامعۀ اسلامی است. نگاه «فقه تربیتی» به این مسائل چه نگاهی است و غرب چه نگاهی دارد؟
یکی از مسائلی که در طول تاریخ اتفاق افتاده، این بوده که به جهت کمبود وقت یا فرد خوشسلیقه و دلایل دیگر، هیچ¬گاه آسیبهای اجتماعی موضوع فقه نبودند. پس «فقه مهاجرت» یک موضوع پایاننامه است که یک طلبه میتواند بررسی کند. نگاه به مهاجرت عمدتاً منفی است، در حالی که همیشه بد نیست و گاهی موجب شکوفایی میشود. فقه اعتیاد و فقه خیانت هم مهم است. تا جایی که میدانم، به اندازۀ کافی فقه به آسیبهای اجتماعی وارد نشده است. «فقه تربیتی» مجموعۀ علمی است که متکفل دو بحث است: «تعیین حکم شرعی در مسائل تربیتی» از جهت حلال و حرام؛ و «تحلیل تربیتی» احکام فقهی. یعنی حالا که نماز واجب است و شما باید از فلان سن به بچهها بیاموزید نماز بخوانند، این چه نکتهای پشتش است؟
چند نهاد مهم داریم؛ نهاد دولت و نهاد خانواده. طبق مباحث اسلامی، نهاد دولت چقدر میتواند تأثیر در رفع آسیبهای اجتماعی داشته باشد؟ آیا شما به سیستمی در دولت و حکومت اسلامی رسیدهاید که بتواند مکانیزم تربیت اسلامی را اجرا کند؟
امکانات دولت را خانوادهها ندارند، به خصوص الآن. در دورهای تعامل زیادی با شهرها و روستاها و دولت نبود و خانوادهها دنبال زندگی خودشان بودند. یک حاکم بود که فقط شهر را اداره میکرد و مالیات را جمع میکرد و میفرستاد مرکز. اما الآن هیچ جا نیست که این طور نباشد. دورترین روستاها هم برای هر کاری از شناسنامه داشتن و آموزش و… وصل به مرکز میشوند و الآن خیلی پای حکومت باز شده است. یک موردش، بحث رسانهها و تلویزیون در مورد خانوادهها است. در روانشناسی خیالبافی مادر خلاقیت است. خیالبافی اگر با موضوع و به طور محدود انجام شود -مثلاً ۲۰ دقیقه- خلاقیت شما تقویت میشود. قاعدتاً باید حواستان باشد منظور از «سیستم» در بحث تربیتی، یک نهاد خاص نیست. مهمترین اشتباه تربیتی ما از نظر من این است که «تکنهادی» به تربیت نگاه کردیم؛ خانواده، آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه. یک موقعی دخترخانم مدرسه نمیرفت و مهمترین شخصیت اثرگذار مادرش بود. آن موقع میشد بگوییم «مادر را ببین، دختر را بگیر». اما الآن این طور نیست. به نظر میرسد یک فرانهاد میخواهیم که صدا و سیما و وزارت فرهنگ و آموزش عالی و حوزه و «بهزیستی» -که خیلی مهم است و مهدکودکها و مراکز مشاوره و بیسرپرستها زیر نظر آن هستند و ما غالباً جدی نمیگیریم- و نهادهای دیگر هم توسط آن مدیریت شوند. ظاهراً در این مورد انتظار از «شورای عالی انقلاب فرهنگی» بوده است.
در مورد بحثهای فضای مجازی و ارتباط آن با آسیبهای شخصیتی هم توضیح دهید.
به نظر من فضای مجازی، اثرگذاریاش از فضای حقیقی بیشتر است؛ و این به جهت «تقویت تخیل» است. مرحوم امام در چهل حدیث میفرمایند: قوۀ عاقله انسان هرگز خطا نمیکند! پس اگر کسی سؤال کرد این همه گناه و تصمیمات غلط بشر از کجا است، میگوییم از قوۀ مخیله است. شیطان با قوۀ عاقله درگیر نمیشود. مواد اولیۀ نامرغوب به قوۀ مخیله میدهد و قوۀ مخیله مواد اولیه به قوۀ عاقله میدهد. اصلاً باید این را یاد بگیریم که از آن ۲۸ نوع مغالطه که میگویند نجات پیدا کنیم.
در فضای مجازی سانسورهایمان برداشته میشود. من عادتهای رفتاریام را در فضای حقیقی به طور صددرصد نشان نمیدهم؛ اما در فضای مجازی صددرصد خودم را نشان میدهم. هر کاری که دوست دارم انجام میدهم و زمینه هم فراهم است.
نگاه اسلام نسبت به قانون جذب و شکرگزاری که این روزها خیلی رواج پیدا کرده و خیلی هم آیات و روایات را به عنوان مؤید برای خود میآورند، چیست؟
اگر «قانون جذب» درست باشد، ما خیلی راحت میتوانیم به پیشوایان دینی ایراد بگیریم. قانون جذب می¬گوید: «به هرچه فکر کنی، همان اتفاق میافتد چون انرژیهای مرتبط جذب تو میشود.» انقلاب امیرالمؤمنین و تلاششان برای عدالت به شکست منجر شد و معاویه حاکم شد. آیا امیرالمؤمنین و امام حسن به حکومت معاویه فکر میکردند؟ اتفاقاً صبح و ظهر و شب به حکومت الله فکر میکردند. پس قانون جذب درست و دقیق نیست و لااقل به این گستردگی که اینها میگویند نیست! نکتۀ دوم این که خلاصۀ قانون جذب «انسانمحوری» است، ولی انسان «خدامحور» است. حضرت امیر فرمودند: «عرفت الله بفسخ العزائم». اسلام میگوید: «انسان! تو موظفی خوشبین باشی! بدبینی و ناامیدی حرام است و گناه کبیره است.»
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران