11 جولای 2020 / ساعت: 12:17
رئیس موسسه فتوح اندیشه ضمن اشاره به جمعیت ـ به طور میانگین ـ چهار الی چهارونیم میلیونی مهاجران افغانستانی در ایران اظهار داشت؛ «باید طرحی برای مدیریت توانمند و مؤثّر وضعیت این مهاجران در داخل و خارج از کشور داشت. در مدیریت آنچه تاکنون اتفاق افتاده دو پیامد در نگرش مهاجران ایجاد کرده است. در یک نگرش ایران ملجأ و پناهگاه تلقی شده که گاهی هم با ملاحظاتی از سوی مسئولین ایران و عموم مردم نیز مواجه بوده است. این نگاه مثبت بوده است. در نگرش دومی که عمدتاً منفی است؛ ایران با سایر کشورها ـ به ویژه کشورهای اروپایی ـ در ارائه خدمات برای مهاجرین، مقایسه شده است». این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به تغییر ذهنیّت ایرانیها به مهاجران افغان با جهت منفی، مهمترین علّت را در نبود یک طرح راهبردی منتج به نتیجه دانست و تأکید کرد؛ «تعامل ایران با مهاجران باید طبیعتاً در دو مقسم تودهای و حکومتی رقم بخورد. به عبارت دیگر در مقسم تودهای؛ عموم مردم باید یاد بگیرند که چگونه در سطح فرهنگی با مهاجران تعامل کنند. در مقسم دیگر که تعامل سیاسی است این حکومت، ساختارها و نهادهای حاکمیتی است که باید نوع تعامل را مشخص و آن را ترویج کند».
جناب استاد رهدار دغدغه اصلی برگزاری این جلسه را اینچنین بیان نمود؛ «ایران وقتی نظریه امّالقرایی جهان اسلام را بعد از انقلاب و به عنوان الگوی بدیلی در مقابل عربستان مطرح نمود، آنچه که به آن توجه نکرد، الزامات و گامهای عملی این رویکرد بوده است. الگوی تعامل و ارتباطات برای کشوری که در مقام امّالقرایی قرار دارد، باید سهل، ساده و عملیاتی باشد. به عنوان نمونه تسهیل در اخذ روادید یا حذف آن. همچنین در الگوی تعامل فرهنگی در سطح توده هم باید تربیت ذهنی و عمومی صورت بگیرد تا مردم در سطح امّالقرایی عمل کنند و با مهاجران اعم از افغان و غیرآن رفتار و کنش خود را تنظیم کنند».
این استاد حوزه و دانشگاه با تعمیم عدم مدیریّت راهبردی مناسب برای همه مهاجران، اعم از سوری، اعراب و افغانستانیها متذکر شد؛ «باید رشتههای تحصیلی با رویکرد آیندهپژوهانه در میان دانشجویان افغانیِ مقیم ایران شکل گرفته و تقویت شود. همچنین باید برای تربیت خانوادههای شهدای فاطمیّون و استفاده از ظرفیّت آنها به عنوان یک فرصت بزرگ ـ که قریب به دههزار خانواده هستند ـ فکری و اندیشهای بکار بست. همواره طبقه خانواده شهید باید جایگاه متمایزی در میان سایر طبقات داشته باشند و باید با لحاظ این جایگاه، راهبردی تقویت و تربیت این خانوادهها را در کانون توجه قرار داده و اگر این توجه به شکل عملیاتی امتداد پیدا کند و موفق باشد، میتوان از این ظرفیّت در تعاملات آینده ایران با افغانستانیها استفاده نمود». ایشان در انتهای صحبتها خود به نقش «ازدواج تمدّنی و حداکثری کردنِ ارتباطات ملّی« را راهبردی کلیدی برای مدیریّت در این زمینه دانستند و تأکید کردند که مهندسی ازدواجهای تمدّنی باید شکل بگیرد.
الگوی تعامل و ارتباطات برای کشوری که در مقام امّالقرایی قرار دارد، باید سهل، ساده و عملیاتی باشد. به عنوان نمونه تسهیل در اخذ روادید یا حذف آن. همچنین در الگوی تعامل فرهنگی در سطح توده هم باید تربیت ذهنی و عمومی صورت بگیرد تا مردم در سطح امّالقرایی عمل کنند و با مهاجران اعم از افغان و غیرآن رفتار و کنش خود را تنظیم کنند
در ادامه مهترین نکاتی که برخی از فضلای حاضر در جلسه بدانها تفوّه کردند، محور گفتگوها قرار گرفت. آقای دکتر نشاط در این رابطه اظهار داشت؛ «به نظر میرسد نگاه استراتژیک به مهاجران افغانستانی نشده است و اگر این اتفاق میافتاد، امتیازات و فرصتهای آن امروزه نصیب جمهوری اسلامی ایران میشد برخلاف امروز که نگاه غالب نه فرصت بلکه عموماً تهدید بوده و هست». ایشان مهندسی آموزشی را یکی از بسترهای مدیریت استراتژیک مهاجران دانست و توضیح داد؛ «شکلگیری و احداث مؤسسات آموزش عالی در افغانستان، توسط تحصیلکردگان افغانستانی مقیم ایران، تأثیرات بسزایی در تغییر نگرش افغانها به ایران و ایرانی داشته است. هر چند نگاه منفی به این مؤسسات و نمایندگی آنها از فکر و فرهنگ ایرانی بوده و هست».
آقای دکتر ذکاوت از دیگر مهاجران افغانستانی حاضر در جلسه ضمن تأکید بر عدم وجود مدیریت استراتژیک مهاجران، ابراز داشت؛ «این مدیریت یا نبوده یا اگر بوده به صورت فصلی و مقطعی بوده است؛ با این حال، تحصیلکردگان افغانستانی در ایران در مقایسه با تحصیلکردگان مهاجر در پاکستان، بسیار باسوادتر و البته اثرگذارتر بودند و این نه در عرصه آموزش صرف؛ بلکه در عرصه فرهنگسازی و مدیریّت فرهنگی هم بسیار پررنگ بوده است».
آقای دکتر پیری نیز در خصوص سیاستهای انقلاب و تجربه تاریخی در این رابطه خاطرنشان کرد؛ «سیاستهای انقلاب در مورد افغانستانیها در دهه اول، سیاستِ در باز یا آغوش باز بود اما در دهههای بعد و تغییر رئیسجمهورها؛ تبدیل به سیاستِ در بسته شد. زیرا تلقی این بود که به دلیل تحریم و شرایط بینالمللی حاکم بر فضای ایران، امکان همراهی و پذیرش افغانها را ندارد. اینجا بود که نگرشهای منفی از ناحیه افغانستانیهای مهاجر نسبت به ایران، رو به تزاید گذاشت». ایشان با طرح این پرسش که در گام دوم انقلاب در این رابطه چه میتوان کرد به راهبردهای تأسیس دانشگاه، توسعه فضای آموزشی و پرورشی و همچنین تقویت برخی راهبردها در حوزه را به عنوان راهحلّ پیشنهاد نمود.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران