23 فوریه 2021 / ساعت: 02:05
بررسی مفهومشناسانه «خانه»
پژوهش «صورتبندی و مفهومشناسی خانه در نسبت با خانواده» به این پرسش پاسخ میدهد که تطورات معنایی خانه چه تأثیری بر نظام معنایی خانواده داشته است و آیا میتوان معنای خانه را در وضعیت کنونی بازتولید نمود؟
این پژوهشگر در ابتدا با بررسی مفهومشناسانه «خانه»، وجوه کارکردگرایانه آن را که در ساحت فردی و اجتماعی اثرگذار بر شبکه معانی خانواده است مورد شناسایی قرار داده و به تعریف خانه میپردازد.
وجوه کارکردگرایانه خانه در ساحت فردی عبارت است از؛ خانه بهمثابه خوابگاه، خانه بهمثابه آشپزخانه، خانه بهمثابه زادگاه و حافظه تاریخی، خانه بهمثابه سکونتگاه و محل تأمین سکینه، خانه بهمثابه حریم، خانه بهمثابه عبادتگاه و خانه بهمثابه نمایشگاه.
وجوه اجتماعی و فرهنگی خانه
وجوه اجتماعی و فرهنگی خانه نیز که در دانشهای مختلف متجلی میشود عبارت است از؛ خانه بهمثابه نهاد برای جامعهشناسان، خانه بهمثابه کالا برای بنگاههای اقتصادی و سرمایهداران، خانه بهمثابه فرهنگ برای رویکردهای انسانشناختی، خانه بهمثابه اثر برای هنرمندان، خانه بهمثابه بنا برای دانش معماری، خانه بهمثابه پناهگاه در اپیدمیهای فراگیر و جنگ و خانه بهمثابه کوچکترین واحد حکمرانی در رویکردهای دولتمحور.
در ادامه با توجه به نظریات نسبت فرهنگ و جغرافیا، خانه به یک معنا و برساخت اجتماعی و فرهنگی و در پیوند با حیث هستیشناسانه از این آدمی تعریف شد که ارتباطی دیالکتیک با شبکهی معانی دینی و عرفی خانواده دارد. بدون خانواده فهم معانی همسایگی، مهمانداری، مَحرَمیت و… مقدور نیست و حتی فهم معنایی چون لزوم پاسداری از خاک وقتی در واحد کوچکتر تحفظ بر حریم خانه فهم نشود در مقیاس وطن فهمیده نخواهد شد. بنابراین «خانه» مرتبط با کلیّت وجود آدمی دانسته شده و نهفقط پاسخگوی نیازهای مادی که تأمینکننده و بازنمای هویت و هستی اجتماعی آدمی است.
چهار دوره طرح تطورات تاریخی خانه
بخش سوم این پژوهش به طرح تطورات تاریخی خانه میپردازد که چهار دوره را مورد شناسایی قرار میدهد. دوره اول دوران تناسب خانه با طبیعت و جغرافیاست. در این دوران خانه بیشتر معنای پناهگاه و خوابگاه داشته و بیشترین تناسب را با اجزای طبیعت داراست.
دوران دوم علاوه بر تناسب با جغرافیا، تناسب خانه با فرهنگ نیز بدان اضافه شده و وجوه زیبایی شناسانه و دینی به آن منضم میشود. در این دوران اهالی فرهنگ مانند شیخ بهایی، معماران خانه محسوب شده و خانه محل تحصیل، کار و فراغت، تأمین سکینه و حافظه تاریخی خانواده محسوب میشود و حیاط بهعنوان پیونددهنده آدمی به آسمان جزء لاینفک خانه است. در این دوران خانه، نسبت به بازنمایی تشخّص و هویت افراد متعهد است و لذا خانه انسان مسلمان ایرانی از خانه انسان مسیحی انگلیسی متفاوت بوده و حتی آنجا که در زندگی عشایر، «معماری» و تفاوتهای اندرونی، بیرونی، دهلیز، کوبه درب زنانه و مردانه و … لحاظ نمیشود این «فرش» است که بهعنوان اصلیترین نماد خانه انسان ایرانی او را از یکسو به خاک و از سوی دیگر به افلاک و ملکوت پیوند میدهد. در این دوران خانه علاوه بر «حریم فرهنگی»، عهدهدار معنای «خانه پدری» است و بازنمایی حافظه تاریخی خانواده بر عهده خانه است. بنابراین هم آدمی نسبت به خانه عاملیّت دارد و هم خانه سوژگی دارد.
در دوران صنعتی و مدرن اما خانه به کالا تبدیل شده و با تمرکزگرایی، زندگی شهری و ساخت خانههای طولی و آپارتمانی بهجای خانههای عرضی و حیاط دار باب میشود. با کوچک و متمرکز شدن خانهها فردگرایی تشدید و خانواده هستهای شده و سکونت در«خانه» با دو قید گره میخورد؛ اضطرار و مصرفی شدن. بنابراین در این دوران آدمی از سر اضطرار در «واحد» یا «سوئیتی» ساکن میشود تا صرفاً بیخانمان نباشد و عموم افراد جامعه، عاملیّت خویش را نسبت به خانه از دست میدهند. خانه نیز تبدیل به ابژه اهالی قدرت و ثروت میشود و مدیریت و ساخت آن به دست بنگاههای اقتصادی، تکنیسینها و دولت میافتد. در شرایط سرمایهشدگی است که یک سوئیت پنجاه متری در خیابان سعادتآباد تهران، هزار برابر ارزشمندتر از یک خانه بزرگ شهرستانی شده و افراد ترجیح میدهند رنج زندگی در آپارتمانی کوچک در قسمت اعیاننشین شهر را به زندگی در فضایی بزرگتر و راحتتر ترجیح دهند. در چنین وضعیتی افراد شهر به دو دسته تقسیم میشوند مستأجر و صاحبخانه.
در وضعیت شیءشدگی خانه آنچه اهمیت دارد صاحبخانه شدن افراد بیشتر برای دولتمردان و پر شدن جیب بنگاههای اقتصادی و سرمایهدار است، بنابراین خانهها کوچکتر شده و در طراحی خانه دیگر امکانی برای توجه به روح قدسی و فرهنگی آن باقی نمیماند و خانه بهمثابه کالا عرفی و سکولار میشود.
نکته قابلتوجه در این دوران همشکلی آپارتمانها و همگنسازی خانه است بهنحویکه امکان تشخیص خانه انسان موحد از غیر موحد مقدور نیست. از آنجا که خانه صرفاً به خوابگاهی برای برآورده سازی نیازهای اولیه ساکنان آن تبدیل میشود لذا گردشگری و تفریح خانواده، خارج از «خانه» موضوعیت مییابد و یکسری از کارکردهای خانه مانند دورهمیها، تهیه خوراک و… با تأسیس پارکها، رستورانها و کافهها به بیرون از خانه منتقل و بخشی از شبکه معانی مرتبط با خانه مانند مهمانی، همسایگی، توجه به اقتضائات محرمیت و… بهمرور کمرنگ میشوند.
دردوران چهارم که به دلیل غلبه شبکههای اجتماعی و جهانیشدن مسامحتاً با قید پستمدرن نامگذاری میشود؛ قید مکانمندِ خانه کمرنگ و تبدیل به «فضا» میشود. با گسترش شبکههای اجتماعی، خانه در بستری نمایشی، تعریف و درعینحال مانند یک تابلویی نقاشی امکان ظهور سلیقهها و نظرات مختلف متناسب با جیب صاحبخانه تعیینکنندهی دیزاین خانهاند.
خانه در ادامه وضعیت مدرن به ابژه نمایش افراد سرشناسی تبدیل میشود که با انتخاب سبکهای مختلف، آن را هر چه بیشتر به یک تابلوی نقاشی شبیه میکنند یا واضع سبکی جدید در طراحی خانه و زندگیاند، بهعنوانمثال استیو جابز بهعنوان مدیر ارشد شرکت اپل، از مروجان اصلی ایده مینیمالیسم در طراحی خانه است. مینیمالیسم نهفقط یک نوع دیزاین بلکه سبکی برای زندگی است که با سادگی و بیآلایشی مورد تأکید اسلام در طراحی خانه کاملاً متفاوت بوده و حاکی از نوعی بیتعلّقی و لاقیدی است. در حقیقت میتوان گفت این لاقیدی با شکلگیری معنای خانه، نه در دنیای واقعی و حقیقی بلکه در جهانِ صفر و یکهای مجازی مرتبط است، وقتی قرار نیست در دنیای واقعی خانهای داشته باشید وقتی دورهمی، آرامش و تحصیل شما در فضای مجازی شکل میگیرد و تغذیه و میل جنسی شما در خیابان تأمین میشود پس خانه به یک تابلوی نقاشی ساده ولی هنری و قابل نمایش مانند میشود، لذا سازندگان آن اینفلوئنسرها و برنامهنویسهای حرفهایاند؛ این وضعیت خصوصاً در دوران کرونا بیشازپیش قابل فهم است.
توجه به معنای خانه بهمثابه فضا از این حیث مهم است که با از بین رفتن معنای مکانی و جغرافیایی مرز در جهان بدون مرز مجازی، بهمرور معنای وطن و سرزمین دچار دگردیسی شده و معانی جدیدی چون جهانوطن ارزشمند میشوند. برای انسان کنونی دیگر حریمی باقی نمیماند که به حرمی نیاز باشد؛ «دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا»
همهچیز بعد از کالاشدگی، نمایشی میشود و چون نمایش با «چشم» در ارتباط است، معانیای چون مستوری و پوشیدگی در گفتمان اسلامی و رازورزی حکمت ایرانی کمرمق میشوند. حافظ نیز رازمندی را به تحفظ بر امر پنهان نسبت داده و میان چشم و فاش شدن راز نسبت برقرار میکند؛
سرّسودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تر دامن اگر فاش نکردی رازم
قطعاً تطور صورتگرفته در معنای خانه، نهتنها بر خانواده اثرگذار است و پروژه فردگرایی و نمایشی شدن خانواده را تشدید میکند که عاَلم انسان مسلمان ایرانی را در دوران معاصر با چالش روبهرو ساخته و مناسبات دینداری را به هم میریزد.
حل مشکلات صورت گرفته در خانه با توجه به بیانیه گام دوم
اکنون با توجه به دگردیسی صورت گرفته در معنای خانه، ناظر به توصیههای بیانیه گام دوم و افقهای مد نظر آن بهعنوان سندی بالادستی، چطور میتوان به مفاد این توصیهها مانند برجستهکردن ارزشهای معنوی و فضیلتهای اخلاقی دست یافت و سبک زندگی صحیح مبتنی بر مبانی اعتقادی اسلام را برای اهل خانه محقق کرد؟
در وضعیت خانههای کالا شده و سکولار که فضای مجازی دیوار و حریمی برای آن باقی نگذاشته و تننمایی و خودنمایی رونق بازار شده است چگونه میتوان انسانیهایی موحد و مؤمن به غیب تربیت نمود و فضایی ایمانی رقم زد؟
طبیعتاً با توجه به آنکه ما در وضعیت اضطرار نسبت به خانه قرار داریم و چندان قدرت انتخاب خانههای ایدهآل یا طراحی ایدهآل خویش را از حیث فرهنگی و اعتقادی نداریم آنکس که میتواند در همین وضعیت، احیاگر معنا و کارکردهای خانه در سنت تاریخی و دینی ما باشد «بانوی خانهدار» است. در چنین وضعیتی، بازشناسایی معنای خانهداری است که میتواند مانع شیءشدگی و ابژگی انسان مسلمان ایرانی در جهان کنونی باشد. بانوی خانهدار در حقیقت با تحفظ بر دارایی و تجربیات مادر و مادربزرگان خویش، دانش و مهارت خانهداری را در نقشهای همسری و مادری و در چارچوب خانه و مدیریت بهرهور خویش پیاده میسازد.
از آنجا که انسان توحیدی به نسبت اتصال با ولایت توحیدی امکان تصرف یافته و مدیریت محدودیتها برایش مقدور میشود، بانوی خانهدار نیز در وضعیت اضطرار خانه، متوقف نشده و با آگاهی میراثدار معنای خانه و پاسدار روح خانه و توجه به کارکردهای مدنظر آن است. بدینسان او با هنر زنانه خویش بر محدودیتهای ساختمانی و مالی غالب شده و احیاگر معنای فرهنگی و قدسی خانه برای خانواده خویش میشود.
بدون شک تا معنای دقیق «خانه» منقح نشده و جایگاه اصلی آن در شبکه معانی خانواده بازنمایی نشود نمیتوان اهمیت و اولویت نقش «خانهداری» را شناسایی نموده و به مادران و همسران جامعه ارزشمندی و اهمیت آن را بازشناساند.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران