18 می 2020 / ساعت: 12:56
این کرسی در حضور مجازی برخی از پژوهشگران علاقمند به این عرصه برگزار شد و دکتر مهدی امینی به عنوان دبیر جلسه با معرفی مختصر از سابقه علمی اساتید، اشارهای نیز به نحوه برگزاری کرسی و فرایند آن داشت. در ادامه حجت الاسلام و المسلمین داودآبادی، نظرات خویش در خصوص «موضوعشناسی سنّتی تعینات هنری» را ارائه نمودند. دیدگاه ایشان در چند محور طرح و تبیین شد:
پژوهشگر گروه فقه هنر در محور نخست که معطوف به تبیین هدف بحث و مقدمات آن بود به کاستیهای روششناختی در موضوعشناسی رایج در احکام فقهی هنر، اشاره نمود و تصریح کرد؛ «تلاشهای شکلگرفته درباب موضوعشناسی فقهی، مطلوب است؛ اما عمدتاً متوجه موضوعشناسی عام است و به طور خاص در عرصه موضوعشناسی فقهی هنر و هنرها، مطالب و تحقیقات دندانگیری انجام نشده است».
آقای داودآبادی در محور دوم با اشاره به جایگاه عنوانِ هنر در قلمرو موضوعات فقهی اظهار داشت؛ «موضوعات در عرصه فقه به دو دسته منصوصه و غیرمنصوصه تقسیم میشود که هر کدام در دو حوزه صرفه و مستنبطه بررسی میشوند. منظور از منصوصه آن دسته از موضوعاتی هستند که از مخترعات شارع بوده، در کتاب و سنت حکم آنها بیان شده است. همچنین غیرمنصوصه موضوعاتی هستند که در بین آیات و روایات، نصی بر آنها وجود ندارد و به دو دسته صرفه مثل شیربَها و مستنبطه، قابل تقسیم هستند. موضوعات غیرمنصوصه مستنبطه نیز به موضوعات خرد مثل هنر و کلان مثل پول مجازی، تقسیم میشوند. ایشان مواجهه فقها با موضوعات «غیرمنصوصه» را اینگونه تبیین کردند: مواجهه فقیه با موضوعات غیر منصوصه به دو صورت متصور میباشد: نخست مواجهه منفعلانه؛ در این مواجهه، موضوعات فقهی در قالب استفتاء بر فقیه عرضه میشود و فقیه در مقام افتاء، موضوعات مستحدثه را تحت عناوین شناخته شده منصوصه قرار داده و حکم آن موارد را به موضوعات مستحدثه تسری میدهد. چنانکه علامه در مختلفالشیعه، موضوع «شیربها» را ذیل عقد جعاله قرار داده است. مواجهه دوم فعال و البته روش بایسته است: در این روش فقیه در سه محور: مفهومشناسی، مصداقشناسی و صدور حکم از طریق مناسبت حکم و موضوع در حد کلان دست به استنباط میزند. در مواجهه فعال با موضوعات مستحدثه پیچیده، موضوعشناسی و مصداقشناسی آن، با دو مبنای نظری قابل بررسی است».
پژوهشگر مؤسسه فتوح اندیشه در محور سوم به گزارشی مختصر از مصادیق و تعینات هنرها اعم از؛ شعر، مجسمهسازی، موسیقی، تصویرگری و خوانندگی، در ادبیات فقهی و آراء فقهاء پرداخت و اظهار داشت؛ «با مراجعه به آراء فقهاء در کتب فقهی، این واقعیت روشن میشود که بر خلاف خود «هنر» به ما هو هنر، تعینات هنری یاد شده، در زمره موضوعات مستنبطه قلمداد شدهاند. فقهاء در حکمشناسی تعینات هنری، بر برخی از شاخصههای مهم کلام شیخ تمرکز داشتهاند و استدلالهای فقهی خود را بر مدار آنها صورتبندی کردهاند. از جمله این مولفهها میتوان به «محاکات» و «صورت» اشاره نمود».
ایشان در محور آخر و در جمعبندی نظرات خویش، سه نقد عمده را در شناخت موضوع هنر و تعینات آن مطرح کردند: نخست؛ نوع نگاه فقهاء به عرف و مراجعه به آن است. هر چند آراء فقها در این رابطه تنوع دارد اما میتوان به طور کلی گفت که ارجاع به عرف در تشخیص تعینات هنری، دارای ابهام است. عرف خام یا عرف عام کدامیک اصالت دارد؟ همچنین در تشخیصهای هنری باید به عرف زمان شارع مراجعه کرد یا عرف زمان حال؟.
دوم؛ اسمگرایی است. منظور از اسمگرایی، اصالت دادن به عناوین فقهی منصوصه و عرفی در فرایند حکمشناسی است. لذا در فقه قاعده «الاحکام تدور مدار الاسماء» معروف است. به این معنا که «الاحکام تابعه للاسماء من حیث الحلیه و الحرمه؛ احکام شرعی از حیث حلیت و حرمت تابع نامها و عناوین هستند». اولا: این قاعده به صورت مطلق، قابل استناد نیست. چرا که «در مقام اثبات، حمل بر غالب موارد میشود».ثانیا: «این قاعده تنها دلالت بر ثبوت حکم میکند؛ لذا نمیتوان برای نفی حکم، بدان استناد جست».
سوم؛ توجه به قیود، صفات و عوارض تعینات هنری است. این شیوه زمانی کارآمد خواهد بود که فقیه تشخیص دهد این قید یا صفت در تحقق ماهیت موضوع دخالت داشته و تغییر آن قید، یا زوال آن، باعث تغییر موضوع میشود. چون در تعینات هنری، غالب قیود و صفاتی که در لسان ادله وارد شدهاند، واسطه در عروض حکم هستند و در ماهیت موضوع، دخالتی ندارند. مثلا در مجسمهسازی و تصویرگری قید «عدم شباهت به صنع الهی» و یا «عدم صورت ذی روح»، و در خوانندگی، قیود «قصد تلهی» یا «متناسب با مجلس لهو»، قیود خارج از ماهیت موضوع بوده، قیود حکم هستند نه موضوع.
در بخش دوم کرسی، ضمن جمعبندی محورهای کلّی بحث توسط دبیر جلسه، جناب حجتالاسلام و المسلمین عشایریمنفرد؛ عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی به ارائه ملاحظات و نظرات خویش، ناظر به محورهای مورد بحث پرداخت. ایشان با مهم و جدّی خواندن موضوع کرسی، تأکید کردند؛ «این موضوع بُعد فقهی و فلسفه فقهی دارد. همچنین از قلمروهایی است که منازعات میان روشنفکران و فقهاء را نیز دربردارد.». این استاد حوزه و دانشگاه در مقام اشاره به وجوه مثبت ارائه آقای داودآبادی، تصریح کرد؛ «ایشان به درستی ساحت حکم و موضوع را از هم تفکیک نمودند و همچنین تقسیمات خوبی را نیز ارائه نمودند».
عضو هیئات علمی جامعهالمصطفی در نقدهای خود به سه نکته کلّی اشاره نمودند: نخست اینکه؛ «اگر بخواهیم واقعاً فقهاء را در ورود به ساحت فقه هنر نقد کنیم باید به یک مفروض مهم، التفات داشته باشیم. فقه هنر و تعینات هنری به ساحتی از فقه تعلّق دارد که فقهای ما در آن ساحت نبوده و دغدغه و مسئله آن را به این شکلی که امروزه مطرح است را نداشتند. لذا اولین بایسته این است که نباید با دستگاه و اقتضائات فقه مضاف به سراغ فقه عام رفت؛ زیرا این فقه مضاف است که متولّی حل و فصل حکم موضوعاتی مانند هنر است و فقه عام صرفاً دادههای اولیه در اختیار ما قرار میدهد».
ایشان در توضیح نکته دوم خود به یک پرسش مهم اشاره نمودند؛ «شاید این توقع بجا باشد که آقای داودآبادی به ما بگویند کارکردگرایی فقیه در نقدهای شما چه جایگاهی دارد؟ آیا کارکردگرایی خودش تبدیل به موضوع میشود یا بماهوکارکرگرایی متعلّق حکم شرعی، قرار میگیرد؟
آقای عشایری منفرد در نکته سوم، توصیه به مطالعه بیشتر در خصوص تحقیقات موضوعشناسی نموده و بیان کردند؛ «چند کتاب در این حوزه منتشر شده که نظرات فقهای حاضر ما هستند و البته سنّتی هم نیستند بلکه به عبارتی مدرن هم هستند. کتاب گفتگو با اساتید حوزه در قلمرو موضوعشناسی، کتاب خوبی است، هر چند اگر متوجه «هنر و هنرها» نیست اما با اینحال؛ مطالب قابل استفادهای در کلیت موضوعشناسی دارد که تحقیق آقای داودآبادی را کامل خواهد کرد».
این جلسه در نهایت با تایید نظرات ناقد محترم و پاسخ ایشان به پرسشی از ناحیه یک از اعضای گروه فقه هنر و همچنین جمعبندی دبیر جلسه به پایان رسید.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران