20 ژوئن 2020 / ساعت: 19:53
آقای دکتر رهدار موضوع تحلیل کرونا از منظر مطالعات غربشناسی را در دو محور مورد بررسی قرار دادند.
محور اول: تأثیر کرونا در نقد مبانی غرب مدرن؛
محور دوم: تأثیر کرونا در نقد ایدهها و روشهای روشنفکران غربزده داخلی ایران.
حجت الاسلام دکتر رهدار در ابتدای این محور فرمودند: کرونا باعث تغییر نگرش در حوزه لیبرالیسم شد که دارای ویژگیهای متکثر است؛ و سپس در ادامه به بیان ویژگیهایی این تأثیر پرداختند:
ایشان معتقد هستند این نظریه را لیبرالهای کلاسیک مطرح میکردند؛ از منظر لیبرالها دولت شر لازم است، از یک سوی شر و از سوی دیگر لازم است و به دلیل لازم بودن و شر بودن باید قلمرو آن حداقلی باشد؛ درنتیجه نظریه دولت حداقل را مطرح کردند؛ در حالیکه کرونا باعث شدکه این نظریه تبدیل به دولت حداکثر گردد.
آقای رهدار فرمودند یکی از ادعاهای نظریه لیبرالیسم این است که باید جامعه را به دو حوزه عمومی و خصوصی تبدیل نمود و حوزه خصوصی را از محدوده دولتها خارجکرد. دولتها مجاز به فعالیت در حوزه عمومی هستند و میتوانند در این حوزه اعمال حاکمیت کنند. لذا دایره خصوصی فراختر از حوزه عمومی بود؛ اما در وضعیت کرونا مسأله حوزه خصوصی تقریباً موضوعیت خود را از دست داد و دولت با طرح کنترل جمعیت این اقتضا را به دست آورد که به صورت حداکثری در برنامه شخصی افراد هم دخالت کند.
ویژگی دیگری که در وضعیت کرونا، لیبرالیسم را متأثر کرد، مسأله فردگرایی آن است. کرونا باعث شد که «من»های جامعه به «ما» تبدیل شوند. در واقع کرونا نشان داد که انسانها با هم برابرند و در کنار هم هستند. لیبرالیسم فرد را به گونهای در جامعه تبیین میکرد که گویا فرد میتواند مستقل از دیگر افراد جامعه، سرنوشت خود را به سلامت رغم زند و آن را ادامه دهد. کرونا باعث شد که این افراد بفهمند که «من»های منفرد و منزوی و اتمیک اساساً نمیتوانند در جامعه به سلامت زندگی کنند و سرنوشت انسان به صورت تنگاتنگی با سرنوشت دیگران گره خورده است.
ریاست مؤسسه فتوح اندیشه در ادامه خاطر نشان کردند که کرونا در حوزه اومانیسم، ایدئالیسم، نهیلیسم هم باعث تحول در نظریه و ایدهها و درکهای آنها شده است. کرونا باعث شد که اومانیسمها بفهمد انسان مالک زمین نیست و حتی اگر بخواهد هم نمیتواند در همه چیز تصرف کند. کرونا باعث گردید که خدا وارد خانه، کارخانه و ادارهجات جوامع گردد.
و همچنین ایدئالیسمها که معتقد بودند همه چیز ساخته و پرداخته ذهن انسان است، کرونا باعث شد که دیگران بدانند که اگرچه این ذهن خلاق است و میتواند جامعهای درخور واقعیتها بدوزد، این جامعه نه جامعهای برای هیچکس و نه برای هیچچیز است. ایدئالیسمها جامعه را به گونهای ترسیم میکردند که گویا واقعیتی جز آنچه در ذهن انسان است، وجود ندارد؛ اما کرونا نشان داد که واقعیتی بیرون از ذهن انسانها وجود دارد.
ایشان در ادامه افزودند کرونا بر ساحت نیهیلیسم هم نقدهایی وارد کرد نیهیلیسم نتیجه بیاعتباری متافیزیک بود. در واقع دکارت ادعا میکرد که متافیزیکهای دینی نه تنها دستنیافتنی هستند؛ بلکه شایسته متعلق قرار گرفتن تفکر انسان نیستند. به همین دلیل متافیزیک جدی شد و زمانی که این اتفاق رخ داد، پوچگرایی اصالت خود را از دست داد. آقای والتر ترنس استیس تعبیری دارد که میگوید: جهان غرب به دلیل بیمعنایی دچار اضطراب، نارضایتی و یأس شده است. خود استیس معتقد است که زندگی در غرب معنای ذاتی ندارد. لذا راهحلی که برای غرب مطرح میکند، این است که ما باید برای غرب جعل معنا کنیم. به نظر میرسد که این معنا درمانی که آقای استیس پیشنهاد میدهد، باعث میگردد که یکسری معانی جعلی وارد زندگی غربی و از جمله زندگی کروناییها شود.
دکتر رهدار در ادامه این محور فرمودند کرونا باعث نقد فناوری تکنولوژیک نیز شد. دنیای غرب به کمک تکنولوژی، آبرویی برای خود به وجود آورده بود؛ در نتیجه باعث بقاء خود شده بودند؛ اما در مورد کرونا، این بیکفایتی فناوریها جلوهگر شد به تعبیر لیوتار، حیات غرب یک حیات بیریشه بود و کمکم هر اندازه جلوتر آمد، فناوریهای غربی بیکفایتی خود را بیشتر نشان دادند که آخرین مورد آن کرونا بود.
عضو هیئت دانشگاه باقرالعلوم درآخر این محور ادامه به تاثیر کرونا بر جامعهشناسان اشاره کردند و گفتند: کرونا باعث بیآبرویی جامعهشناسی شده است. جامعهشناسی مدرن مدعی بود که این توانایی را دارد که با دقت تمام وضعیت جوامع و آینده آنها را با دادههای کنونی تحلیل کند. کرونا باعث شد که این تحلیلهای جامعهشناسی یکی پس از دیگری غلط از آب درآیند.
حجت الاسلام دکتر رهدار علت مطرح کردن این بحث را گفته سروش در مورد خداوند میدانند که گفته بود خدا به هر دردی نمیخورد و ما نمیتوانیم در هر حادثهای که اتفاق میافتد، پای خدا را به میان بکشیم. سروش در این مطلب گفته بود که خدا نمیتواند کرونا را حل کند و باید خودمان آن را حل کنیم. در واقع این اعتراضی به ورود مردم عادی در جامعه غرب به مسأله خدا و دین بود که از خدا برای حل مسأله کرونا استمداد طلبیده بودند. سروش در مصاحبه خود میگوید: خدا تنها به درد تنهایی، عشقبازی و پرستش میخورد. در نهایت هم میگوید: یک امید ضعیفی داریم که کرونا باعث شود که مسأله شر در الهیات اسلامی مانند الهیات غربی جدی گرفته شود. از نظر ایشان باید در ساحت مسأله شر، ارتباط خود با خدا را دوباره تعریف کنیم.
آقای رهدار در ادامه فرمودند از آنجایی که کرونا در کشور ما و دیگر کشورها، به عنوان مسأله شر تلقی شده است، لذا توضیح خواهیم داد که در الهیات اسلامی به مسأله شر از چه زاویهای نگاه شده و در الهیات غربی از چه زاویهای نگاه شده است.
حدود هفت تفسیر از مسأله شر در الهیات اسلامی مطرح شده است:
برخی مسأله ناسازگاری منطقی وجود خدا و شر را مطرح کردهاند و گفتهاند که یا باید به وجود خداوند قائل شویم یا به وجود شر قائل شویم. پس اگر شری وجود دارد، خدا نمیتواند وجود داشته باشد و شر خطیر شاهد بر عدم وجود خدا است. در این میان برخی از فیلسوفان غربی مانند آقای مرلین مکر میگوید: نه تنها شر ناسازگار با وجود خدا نیست؛ بلکه ما از طریق شر میتوانیم وجود خدا را اثبات کنیم.
ایشان در ادامه گفتند برخی مسأله ناسازگاری شر را با کمال مطلق خداوند مطرح کردهاند و گفتهاند که خداوند قدرتی برای از بین بردن شرور ندارد و ربوبیت خداوند را قید زدهاند. این نوع ادبیات غربی در مسأله شرور با ادبیات شرور در مسأله الهیات اسلامی تفاوت بسیاری دارد. در الهیات غربی، هستی با رنج توصیف میشود. در حالی که در الهیات اسلامی خداوند از طریق مخلوقات او ثابت میشود و در ذیل این مخلوقات، مخلوقات شر هم تحلیل میشوند.
ایشان در ادامه گفتند تحلیل دیگر در مسأله شر این است که در الهیات غربی مسأله شر نوعی یکیپنداری میان رنج و شر است. در حالی که رنج مفهوم حسی و شر مفهوم عقلی است و این دو یکی نیستند. در برخی از گزارههای روایی وجود دارد که برخی از مصادیق رنج شر نیستند و مطلوب هستند.
حجتالاسلام دکتر رهدار در این بخش به این نکته اشاره کردند که کرونا باعث شد که روشنفکران داخلی ایران از الگوی غالبی که در تحلیل غرب و ایران در نزد آنها مرجعیت عمل پیدا کرده است؛ دستبردارند.
ایشان در ادامه به توصیف الگوی غالب آنان پرداختند: اول اینکه روشنفکران یک نوع پنهانکاری سیستماتیک را نسبت به نقدهای جامعه غربی اعمال میکردند؛ یعنی بهگونهای غرب را توصیف میکردند که مظهر تواناییها و استعدادها و زیباییها است.
دوم: در خصوص جامعه ایران یک روش نقد مگسوار داشتند؛ یعنی مانند مگس بر روی جامعه ایرانی مطالعه میکردند و تنها ضعفها را شناسایی کرده و آنها را تحلیل میکردند. در مجموع ایران را به مثابه مظهر تباهی و فقدان استعداد معرفی میکردند.
دکتر رهدار در ادامه اشاره به بستری که روشنفکران در این الگوی غالب بیان میکردند، پرداختند:
اول: بستر دین و علم بود. آنها منازعه دین و علم را مطرح میکردند و تلاش داشتند که به زور و دروغ، بیان کنند که در ایران الگوی دینداری و معرفت دینی با دادههای علم ناسازگار و غیرقابلجمع است.
دوم: حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود که معتقد هستند سیاست خارجی ایران یک سیاست نامعقول است که بر محوریت با ضدیت با آمریکا و غرب بنا شده است. از نظر روشنفکران، عمده مشکلات کشور ناشی از سیاست خارجی نامعقول است.
ایشان در ادامه خاطر نشان کردند که ما معتقد هستیم که در این دو ماه به نحوی روشنفکران یا برخی از آنها از این الگوی رایج و غالب دست برداشتند و شاهد تغییر ذهنیت در این بخش هستیم و علت این تغییر ذهنیت چند مسأله است:
مسأله اول: سیاستهای بهداشتی و پزشکی غیرانسانی غرب؛ همانند سیاست گزینش سن در کرونا و پروتکولهای درمانی در مورد افرادی که سن آنها بالا است، درمان تنها کسانی که بیمه داشتند و دزدیهای لوازم پزشکی.
مسأله دوم: رفتارهای نابخردانه دولتهای غربی همانند سخنان ترامپ که اعلام کرد: برای من شکوه آمریکا مهم است و به شکوه آمریکا میاندیشم و به رعایت رفتار اخلاقی انسان نمیاندیشم. یا دفن دستهجمعی و بیاحترامی به مردگان کرونایی از این قرار بود.
مسأله سوم: رفتار غیرمدنی مردم اروپا همانند حمله به فروشگاهها که تفسیر انسان به گرگ را محقق ساخت و با رها کردن مردگان در خیابان، اضطراب خودشان را به نمایش گذاشتند.
مسأله چهارم: موفقیت ایران در بحران کرونا بود. این موفقیت، اعتراف سازمان بهداشت جهانی را در پی داشت که اعلام کرد: دولت ایران با وجود اوج تحریمها و حتی تحریمهای دارویی، توانست به زیبایی کرونا را مدیریت نماید. یکی دیگر از جلوههای موفقیت ایران مسأله کثرت جلوههای ایثار بود.
ایشان در پایان به این نکته اشاره کردند که نتیجه این تغییر ذهنیت، فروریختن ذهنیتهای مستحکم شده در پس قرنها بسترسازی از اندیشه غربی شده میباشد. علاوه بر این فروریختن این سنگرهای تاریخی، شاهد اعتراف برخی از روشنفکران به وجود عقلانیتهای تاکتیکی هستیم. در واقع آنها متوجه شدند که روح عقلانیت غرب تاکتیکی و ابزاری است. آنها معترف هستند که جمهوری اسلامی ایران مسیر خود را به درستی طی کرده است و این جامعه غرب است که مسیر خود را اشتباه طی کرده است.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران