4 ژانویه 2021 / ساعت: 03:02
زمینههای شکلگیری تمدن غرب
محمدرضا پیری در ابتدا تمدن را به لایۀ سخت و تجلی فرهنگ تعریف نمود و در ادامه به سیر تحول آن در تمدن غرب پرداخت.
ایشان ریشههای پیدایش تمدن غرب را آشنایی آنان با تمدن اسلامی و ظلمهای کلیسا بیان کرد و ادامه داد که «تفتیش عقاید» و «فساد مالی» کلیسا منجر به واکنش توده مردم و نخبگان در مقابل کلیسا شد. این واکنش منجر به دو حادثه شد:
مبانی تمدن غرب
در ادامه ایشان به بیان مبانی تمدن غرب پرداختند و ابراز داشتند که مکتب «پوزیتیویسم» حاصل نظام فکری جدیدِ بعد از حاکمیت کلیساست که بر دو شاخصه استوار است. الف: آنچه معنا دارد، آن منطقی است و غیرمعنادار، منطقی نیست. ب: دادههای حسی و هر چیزی که قابل تجربه باشد، معنادار است. این مبنا ماورای ماده را حذف و علم را به ساینتیسم تقلیل میدهد. با رشد کردن این منطق در غرب، معرفتشناسی تمدن غرب، شکل گرفت.
پله بعدی تمدن غرب شکلگیری «هستیشناسی» آن است. در ادامه معرفتشناسی غرب وارد هستیشناسی آن شد؛ لذا در آن اصالت را به ماده دادند. بر این اساس سه نظریه در خود حلقۀ وین و بعد از مکتب پوزیتیویستی شکل گرفت: ۱٫ نظریۀ «بیگبنگ» ۲٫ نظریۀ «تکامل اُپارین» ۳٫ نظریۀ «داروین» که در نهایت بر اساس این نظریات، هستیشناسی تمدن غرب شکل گرفت.
وی مرحله بعدی تمدن غرب را «انسانشناسی» آن دانست و ابراز داشت که بر پایه این هستیشناسی و معرفتشناسی، جهان بهصورت مادی تحلیل شده و انسان محور عالم هستی قرار میگیرد. در واقع غرب برای حذف خداوند از زندگی بشر در ادامه دیدگاه خود، «اومانیسم» یا همان «انسانمحوری» را مطرح میکند که در نهایت «نظام بایدها و نبایدها» و «علوم انسانی» غرب را شکل گرفته از همین مبانی میباشد.
تمدن نمود بیرونی فرهنگ
این پژوهشگر و محقق حوزوی تمدن غرب را لایه سخت و نمود بیرونی نگاه غرب در ۴ مرحله گذشته؛ یعنی فرهنگ تمدن غرب دانست و ساختارهای مختلف غرب را برآمده از این مبانی بیان کرد و ابراز داشت که ما نمیتوانیم ساختارها و خرده نظامهای آن را فارغ از زمینههای آن تحلیل کنیم و این خواهناخواه، ما را به «سکولاریسم» میرساند.
وی خاطرنشان کرد که تمدن، جهانشمول است؛ چراکه در فضا و ژئوپلیتیک خاصی منحصر نیست و از مرزهای جغرافیایی عبور میکند؛ لذا با شکلگیری تمدن غرب، نفوذ و رسوخ آن به جهان اسلام آغاز شد.
مواجهه اهلسنت در مقابله با تمدن غرب
مدیر گروه اندیشه سیاسی اسلام موسسه فتوح اندیشه در بخش دوم صحبتهای خود به بیان جایگاه جهان اسلام در مقابله با تمدن غرب، فارغ از ایران اسلامی پرداخت و ابراز داشت: ایران اسلامی در پازل جهان اسلام است و نمیتوان آن را بهتنهایی مورد مطالعه قرار داد. خارج از ایران دو رویکرد در مواجهه با تمدن غرب شکل گرفته است که عمده جریانات ذیل این رویکردها، از اهل تسنن است.
زمینه مواجهه اهل سنت با تمدن غرب در دل شیعه
استاد پیری حاصل مواجهه اهلسنت با تمدن غرب را پیدایش دو نوع حرکت در اهلسنت برشمرد و ابراز داشت: خواستگاه این دو حرکت به نظر من شیعی است. وی نهضت اول را مربوط به «سید جمالالدین اسدآبادی» دانست و بیان کرد: ایشان وقتی متوجه شد که تمدن غرب درصدد نابودی اسلام است و نگاه سلطهای دارد، نگاههای اصلاحگرایانه خود را وارد جهان اهلسنت زمان خود کرد. سیدجمال معتقد بوده که غرب، یک نگرش سیاسی است و تمدن غرب، یک نگاه سیاسی است؛ لذا مبارزه در مقابل آن نیز باید مبارزه سیاسی باشد. او در زمان جنگ جهانی دوم در مصر حرکتی به راه انداخت؛ اما در انتها به انحراف کشیده شد و علت این انحراف عملکرد شاگردان سید جمال است که در نهایت نهضت او به «داعش»، «جبهۀ النصره» و «بوکوحرام» تبدیل میشود.
دومین مواجهه که فضای غالب اهلسنت خصوصاً روشنفکرهای آنان است از سال ۱۹۳۰ میلادی شروع میشود. جنبش سید جمال چون ساختار، الگو و تئوری خاصی ندارد، الگوی غالب در جهان اسلام نمیشود؛ ولی جریان دوم، به خاطر وجود مبانی معرفتشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی به جریان غالب اهلسنت تبدیل میشود.
در ادامه نویسنده کتاب فقه حکومتی مقارن، عوامل مشترک در میان جریانات اهلسنت که منجر به مقابله آنها با تمدن غرب شده است را به شرح ذیل برشمرد:
بعد از برشمردن زمینهها و پشتوانههای مشترک نهضتهای علمی اهل سنت، ایشان به برشمردن نهضتهای اهلسنت پرداخت و گفت: اولین جریان مهم تمدنسازی در فضای اهلسنت، جریان اسلامیسازی دانش متعلق به «اسماعیل رجا فاروقی» بوده که مؤسسۀ جهانی تفکر اسلامی در اروپا و آمریکا را تأسیس میکند. نگاه او، نگاه تهذیبی به تمدن غرب است. او معتقد است که میتوان مبانی متهافت و متضاد با مبانی اسلامی را از غرب جدا کرد. او برای تولید تمدن اسلامی پنج مرحله ترسیم میکند: ۱٫ تبحر در اصول اسلامی ۲٫ نقد روششناسی میراث اسلامی ۳٫ تبحر در اصول مدرن ۴٫ حذف گزارههای معرفتشناسی و هستیشناسی غرب و جایگزینی گزارههای اسلامی ۵٫ تلفیق علوم اسلامی با علوم مدرن.
وی دومین جریان را جریان اسلامیسازی دانش یا همان آموزشوپرورش اسلامی دانست و گفت: «سید نقیب العطّاس» در مالزی مؤسسۀ بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی (ایستک) را راهاندازی میکند. نگاه او به غرب نگاه تهذیبی است؛ ولی خاصتاً دست روی آموزشوپرورش اسلامی گذاشته و تمدنسازی را متوقف بر آن دانسته است.
استاد پیری سومین جریان را جریان «اجتهاد اسلامی» معرفی میکند و درباره آن میگوید: «ضیاء الدین»، سردار پاکستانی، یکی از مراجع آیندهپژوهی در جهان اسلام در راستای شکلگیری این جریان، گروه اجمالیون را تأسیس میکند. او راه مبارزه با تمدن غرب را «تولید فقه اجتماعی» میداند؛ نه فقه حکومتی. نگاههای این جنبش فقط اجتماعی است؛ لذا ازنظر او، فقه سنتی را باید پالایش کرد و فقه اجتماعی تأسیس کرد. او ابزار پالایش فقه اهلسنت را ابزار اجتهاد شیعه میداند و معتقد است که باید اجتهاد شیعه را در فضای اهل سنت تلفیق کنیم و از دل آن، یک فقه اجتماعی تولید کنیم. این گروه سابقه موفق و کارآمد ۱۲۰۰ ساله شیعه در مقولۀ اجتهاد را با وجود اینکه در اقلیت بوده و به بقا و حفظ خود پرداخته است را مورد توجه قرار داده و سعی در استفاده از آن دارد.
وی چهارمین جریان را جریان فکری «علم مقدسِ» سید حسین نصر و عثمان باکا از علمای شرق آسیا دانست و ابراز داشت: این جریان بهدنبال احیای تصوف اسلامی است. تصوف این گروه هم شامل تصوف شیعه، هم اهل سنت، هم مسیحیت، هم یهودیت و هم بودایی است. بهگونهای دنبال «پلورالیسم» و «کثرتگرایی دینی» هستند و گوهر دین را تصوف میدانند.
در انتها استاد آخرین جریان مقابله را «پارادایم جهانی اسلام» دانست که توسط «مسعود العالم الچودری» این نظریه مطرح شدهاست و تز او اقتصاد اسلامی است. در ادامه استاد به جریانهای متمایل به غرب پرداخت و گفت: در میان اهلسنت، سکولارها و حکومت طرفدار تمدن غرب هستند. ازجمله سکولارهای اهلسنت میتوان به طحطاوی، علی عبدالرزاق، طه حسین، خالد محمد خالد، سیدمحمد هندی، زکی نجیب محمود در مصر اشاره کرد. وی این افراد را همان تقیزادههای اهلسنت دانست که غرب را مایۀ پیشرفت میدانند.
جریانات اندیشمندان ایرانی در مواجهه با تمدن غرب
در ادامه دبیر گروه فقه اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی مؤسسه فتوح اندیشه به مواجهه اندیشمندان ایرانی با تمدن غرب پرداخت و ابراز داشت: وقتی تمدن غرب وارد جهان اسلام شد، ایران هم مستثنی نبود. یکی از مظاهر آن ورود دانشگاه در مقابل حوزه علمیه و مکتبخانهها در ایران است. از اینطرف در ایران، علما و اندیشمندان با پدیدۀ دانشگاه با ساختار عریض و طویل هفتصد سالهای مواجه شدند که فقط علم تولید نمیکند؛ بلکه علم را در جامعه اجرا میکند؛ یعنی خروجی دانشگاهها مدیران و وزرای جامعه هستند.
در ادامه استاد پیری جریانات اندیشمندان ایرانی در مقابله با تمدن غرب را برشمرد و گفت:
روشهای دستیابی به انقلاب فرهنگی
وی خاطرنشان کرد برای پیروزی نهایی به دو انقلاب نیاز داریم: انقلاب صوری و انقلاب فرهنگی. انقلاب صوری انجامشده است. در این مرحله به انقلاب فرهنگی نیازمند هستیم که با معرفتشناسی جدید تکلیف وحی، فلسفه، شهود و تجربه مشخص شود. همچنین لازم است ارتباط آنها در تعارضات و تزاحمات مشخص شود.
استاد پیری در انتهای صحبت خود به نیمه باقیمانده تلاش فقها پرداخت و از آن به ساختارسازی برای نظام یاد کرد. وی به تحلیل چند روش از فقها در زمینه نظامسازی پرداخت و نقشه هوایی آنها را به این شکل ترسیم کرد:
در پایان این جلسه سهساعته استاد پیری به مدت ۴۰ دقیقه به سؤالات حضوری و مجازی شرکتکنندگان دوره آموزشی فقه رسانه، ارتباطات و فضای مجازی پاسخ گفت.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران