14 ژانویه 2021 / ساعت: 13:18
اصول فقه همان روششناسی اجتهاد
حجتالاسلاموالمسلمین نهاوندی در ابتدا بهمعنای روششناسی پرداخت و آن را بهعنوان دانش درجه دوم با هدف تحقیق و بررسی ساحتهای مختلف کاربست دانشی خاص دانست که مطالب بسیار مهمی را درباره آن دانش روشن میسازد. وی دانش فقه را نیز همینگونه دانست و روششناسی آن را اصول فقه، با سابقهای ۱۲۰۰ ساله بیان کرد و ابراز داشت: یعنی در اصول فقه، روش به کار گرفته شده در تحقیقات فقهی را که به آن روش اجتهادی میگوییم، بررسی میشود؛ پس دانش اصول فقه در حقیقت، علم روش استنباط احکام فقهی است که بر پایه دغدغههای روششناختی بنا شده است.
مفاهیم و متغیرهای اصلی تحقیق
ایشان در ادامه صحبتهای خود به تببین متغیرهای اصلی بحث پرداخت و ابراز داشت که روششناسی ارائه و تبیین مراحل گام به گام یک علم، به جهت اکتشاف و اعتبارسنجی مراحل گامبهگام آن علم است. وی دومین تغییر را فقه دانست و اینچنین بیان کرد که مراد ما از فقه، فقه بهمعنای اخص آن است؛ یعنی همان دستگاهی که وظیفه کشف حقایق شرعی از طریق قواعد اصول با متناسبسازی زمان و مکان را بر عهده دارد؛ و در علم فقه پذیرفته شده است که فقه محصول اراده تشریعی خداوند است که فقیه باید با استفاده از عقل و نقل و با بررسی منابع، حکم خداوند را استنباط کند.
مدیر گروه فقه هنر و رسانه مرکز فقهی ائمهاطهار (علیهمالسلام)، متغیر بعدی را رسانه نام برد و آن را به رسانههای مدرن امروزی که محصول اراده بنیاد بشر و ساختهوپرداخته انسان است،تعریف نمود. ایشان متغیر چهارم را فقه جواهری برشمرد و آن را مبتنی بر کشف نظر شارع در تحلیلهای فقهی بر جمع قرائن نقلی و عقلی دانست. وی متغیر پنجم را حجت و حجیت نام برد و ابراز داشت که این مفهومشناسی گستردهای است و در بحث امروز فقط به بخشی که مربوط به محل بحث است، پرداخته میشود.
سردبیر فصلنامه فقه و اجتهاد مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهمالسلام) تغییر دیگر را حکم بهعنوان اعتبارات صادر شده از شارع برای تنظیم و هنجارمند کردن حیات انسانی است دانست و به اقوال مختلف در تعریف آن پرداخت.
ایشان آخرین مفهوم را فقه در مقیاس کلان نام برد و آن را مجموعهای از عناصرِ مرتبط به یکدیگر بیان کرد که تغییر در هر عنصر سبب تغییر در کل مجموع میشود.
روششناسی فقه سنتی و فقه تخصصی
مدیر گروه فلسفه هنر و ارتباطات مجمع عالی حکمت اسلامی، ادعای محوری بحث خود را تفاوت میان روششناسی فقه رایج (فقه سنتی) با فقه تخصصی به معنای عام آن معرفی نمود و به این نکته اشاره کرد که برخلاف تصور عدهای این بهمعنای نیاز به اصول فقهی مستقل نیست؛ بلکه دستگاه روشمند اصول فقه با توجه به قابلیت تکاملی که در درون آن نهفته است، قابلیت استفاده در روششناسی اجتهادی در فقههای مضاف را نیز داراست.
مسیر گذار از فقه رایج به فقه تخصصی
ایشان درواقع ادعای محوری خود را «به رسمیت شناختن تفاوت میان روششناسی فقه رایج با فقه تخصصی» و «تغییر سطح روششناسی از خرد به کلان» برشمرد و سؤال اصلی بحث خود را این دانست که آیا در حوزه روششناسی فقه رسانه، باید بهکلّی از روششناسی فقه رایج منقطع شویم؟ یا اینکه باید گونهای تکامل یافته از فقه رایج را در فقه رسانه دنبال کنیم؟
برخی از روشهای فقهی در فقه رایج
وی در ادامه صحبتهای خود به برخی از روشهای فقهی رایج پرداخت ابراز داشت: صاحب جواهر و یا حتی شیخ انصاری در فرآیند اجتهاد در ابتدا، حکم مسئله را بیان میکنند؛ مثلاً میگویند: «الکذب حرام بادله الاربعه» و یا میگویند: «الغیبه حرام بادله الاربعه». سپس به تشریح مسئله میپردازند؛ اما اینکه غیبت چیست؟ و یا دروغ چیست؟ در ابتدا مطرح نمیشود. اگرچه از نظر منطقی طبیعتاً در ابتدا باید موضوع را تبیین و تشریح میکردند و بعد راجع به حکم حلیت یا حرمت یا … صحبت میکردند؛ فلذا تفاوتی حتی در شیوه شروع و تبیین مباحث از دیرباز در کلمات فقها و بزرگان بوده است که در محل خود قابل بحث و بررسی است.
تفاوت روششناسی فقههای تخصصی با فقه رایج
تفاوت نخست، رویکرد نظاممحوری
سردبیر مجله پژوهشهای اصولی مؤسسه حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نخستین تفاوت را رویکرد فقههای تخصصی با فقه رایج دانست و ابراز داشت: رویکرد فقه رایج، موضوعمحوری است، به خلاف رویکرد فقههای تخصصی که در حقیقت در سطح کلان به مسائل مینگرند. وی علت شکلگیری این رویکرد در فقه سنتی را به تعریف دستگاه تفقه و حکم مرتبط دانست و بیان کرد: تعلق احکام شرعی به افعال عباد، رویکرد فقه سنتی را رویکردی فرعی و خرد کرده است؛ اما در دستگاه تفقه کلان یا به تعبیری تفقه نظاممحور، حکم به شکل دیگری تعریف شده است. ایشان تعریف حکم در تفقه نظام محور را «الاعتبار الصادر من الشارع لتنظیم حیاه البشر» بیان نمود و ابراز داشت: ازآنجاکه حیات بشر دارای ابعاد مختلفی نظیر ابعاد اقتصادی، اجتماعی و ارتباطی است، بحث نظامات زندگی مطرح میشود و بحث فقه رسانه را باید در ذیل نظامات ارتباطی حیات بشر دنبال کرد.
وی در ادامه تغییر در روششناسی فقههای تخصصی را نیازمند به تغییر سطح از روششناسی اجتهاد خردِ رایج، به روششناسی اجتهاد کلان، برشمرد و از شهیدصدر بهعنوان مبدع این رویکرد در عصر ما نام برد. ایشان ابداع شهیدصدر را در روش استنطاق موضوعی و پایهریزی فقه النظریه دانست.
تفاوت دوم، تفاوت در غایت
حجتالاسلاموالمسلمین دومین تفاوت را در غایت این دو نوع روششناسی دانست و داشت: فقه متعارف بهدنبال تحصیل حجیت است. درحالیکه فقه النظریه بهدنبال کشف خطوط کلی حاکم بر احکام است.
تفاوت سوم، تفاوت در روش
ایشان سومین تفاوت را در روش حاکم بر قواعد و فقه رایج دانست و بیان کرد: اگرچه تا حدودی نزدیک به روشی است که در فقه النظریه مطرح شده است؛ اما در فقهالنظریه قائلین آن معتقدند که باید بعضی از مدلولهای مطابقی احکام، فاصله گرفته شود و به مدلولهای التزامی احکام فرعی، توجه دقیقتری نمود. این کار باعث ایجاد نگاهی اجتماعی و کلان در فقیه میشود. وی تفاوت اول را نوعی تغییر سطح از خرد به کلان برشمرد و حاصل آن را تولید تعاریف جدید خواهد بود.
به نظر این استاد گرانقدر، بهصورت کلی مراحل استنباط و اجتهاد در فقه النظریه همان مراحل فقه جواهری است. وی خاطرنشان کرد که البته در این مراحل تفاوتهای اساسی نیز وجود دارد. این تفاوتها در فقه مطلق یا فقه رایج با فقههای تخصصی مثل فقه رسانه باید به رسمیت شناخته شود و الا فقیه در طریق استنباط حتماً دچار مشکلاتی خواهد شد.
ساحتهای اجتهاد
وی ساحت اول از اجتهاد را «مسئلهیابی، مسئلهشناسی و موضوعشناسی» بیان نمود و این گام را مشترک در هر دو دیدگاه دانست. ایشان در تبیین این ساحت به ابعاد مختلف آن در تولید مسئله ـ که لازمه آن محیطشناسی از طریق تحلیل محیط پیرامون است ـ تحلیل مسئله یا به بیانی شناخت مفردات مسئله، تنقیح مسئله و تفریع مسئله اشاره کرد و در این بخش به ۵۲ باب فقه موجود و نواقص آن نسبت به مسائل جدیدی از قبیل بیت کویین و بورس اشاره نمود.
ایشان ساحت دوم را حکم شناسی و دلیل یابی ذکر کرد و در اینجا به تفاوت دیدگاه اهل سنت و شیعه پرداخت و ابراز داشت: اهل سنت از کتاب، حدیث نبوی، عقل، سد ذرایع، فتح ذرایع، قیاس، استحسان و مانند آن استفاده میکنند؛ اما شیعه در فقه خود، به کتاب، سنت، عقل و اجماع تمسک میکند. وی در ادامه به بیانهایی که در حوزه اجماع گفته میشود اشارهای نمود و همچنین عقل را بهعنوان یکی از منابعی که مورد اختلافنظر است معرفی نمود و مباحث مربوط به آن را ذیل همین ساحت دانست.
وی خاطرنشان کرد که در رابطه با حکمشناسی مباحثی از قبیل ویژگیها و تفاوتهای تکلیف الزامی با تکلیف استحبابی، یا تکلیف وضعی با تکلیف ارشادی نیز مطرح است. همچنین به مواردی اشاره کردند که منابع مستقلی برای آنها وجود ندارد.
استاد نهاوندی ساحت سوم را مسئلهی قرینهیابی دانست و از آن به چیزهایی که به کمک دلیل میآیند و میتوانند شواهد محکمی برای مسائل باشد، نام برد و افزود: به نظر میرسد که مذاق شارع، شم الفقاهه و مقاصد شریعت و مباحثی ازایندست، قرائن تکمیلی در بحثهای ماست؛ البته اینها دلیل مستقل نیستند؛ یعنی کسی نمیتواند بگوید اینها دلیل هستند و مثلاً فقه امامیه مقاصد شریعه را دلیلی مستقل میداند؛ چراکه کشف اینها کشف قرائنی است و کشف تامی نیستند.
تفاوت موضوعات نوپدید با موضوعات فقه رایج
نویسنده کتاب دو جلدی مجموعه گفتارهای فقه رسانه و ارتباطات، در بخش دوم نشست، ادعای خود اینچنین بیان فرمود که عناوین کلی در موضوعات نوپدید مانند موضوع رسانه، در بعضی از موارد تخصیصاً و در بعضی از موارد تخصصاً از اطلاقات و عمومات ادله و احکام اولیه خارج هستند و به آنها متصف نیستند؛ یعنی روشی که در فقه رایج از عمومات، اطلاقات و عناوین اولیه برای کشف حکم استفاده میکردیم، درباره موضوعات جدید ناصحیح است.
وی خاطرنشان کرد که غایت استنباط در فقه رایج و دستگاه فقاهت فقط بیان حکم است و موضوع در اختیار فقیه نیست. موضوع عموماً از دامن عرف و جامعه استخراج و استنباط میشود؛ اما در فقههای تخصصی مثل فقه رسانه، اتصاف این عناوین مثل اطلاقات و عمومات در برخی از موارد تخصیصاً و در بعضی از موارد تخصصاً خارج از اطلاقات و عمومات ادله و احکام اولیه است.
ایشان این را به این معنا دانستند که باید برخی از این موضوعات جدید را با عناوین ثانویه و حتی با حکم حکومتی موردتوجه قرار داد؛ زیرا بعضی از این احکام، زمانی که منفرداً و فقط از ناحیه حکم اولیه لحاظ میشوند، پیامدهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بهدنبال دارند که فقیه باید به آنها توجه کند و سپس حکم کند؛ یعنی نمیتوانیم یک عملیات رسانهای و یک تولید رسانهای را بدون لحاظ پیامدهای اجتماعی، بدون لحاظ ساحتهای امنیتی، بینالمللی، سیاسی، اقتصادی استنباط حکم کنیم؛ چون ارتباطات امری اجتماعی است و در ساحت اجتماعی قابل تعریف است.
دو مثال برای بحث
ایشان در پایان بحث خود به مختلف بودن انواع رسانه اشاره کرد و به بررسی دو نمونه کاریکاتور و مجسمهسازی پرداخت.
وی در تبیین مثال کاریکاتور اینچنین بیان فرمود که از منظر فقه رایج، موضوع کاریکاتور ذیل محور تصویر بررسی میشود و کاریکاتور یک نقاشی، صورتگری و تصویرسازی است؛ سپس فقیه کاریکاتور را با عموماتی که در رابطه با تصویرسازی مطرح شده است میسنجد و حکم عدم حرمت کاریکاتور را صادر میکند؛ اما موقعی که کاریکاتور را در موضع فقه تخصصی قرار میدهیم و با رویکرد فقه کلان به این ساحت نگاه میکنیم، موضوع فقیه در پدیده کاریکاتور تغییر میکند. ایشان کاریکاتور را پدیده نوظهور با جهات و کارکردهای مختلفی غیر از تصویر دانست و اشاره کرد که این مسئله باید از جهات مختلفی از قبیل ایذاء مؤمن، حتک حرمت، سد مؤمن، غیبت و… مورد واکاوی قرار بگیرد.
همچنین وی به مسئله مجسمهسازی و نوع مواجهه فقها با این مسئله پرداخت و در ادامه صورتهای جدید و اغراض جدیدی که ذیل این موضوع قرار میگیرند از قبیل مجسمههایی بدون حجم نوری یا ربات و … اشاره کرد و ابراز داشت: آیا همه اینها را میتوانیم تحت حرمت مجسمهسازی قرار دهیم؟
این پژوهشگر حوزه رسانه به این نکته اشاره کرد که با لحاظ صورت انفرادی فقه و مشی فقهی رایج پاسخ دهیم، بله. با اینکه ما مجسمه را دارای حجم میدانستیم؛ ولی اینها نیز با اینکه صورت جدیدی هستند؛ اما ذیل عناوین قدیمی و عمومات و اطلاقاتی مانند مجسمهسازی قرار میگیرند.
وی خاطرنشان کرد که این در حالی است که عمومات و مطلقات را نمیتوان دراین موارد پیاده کرد و این موارد پدیدهایی جدید هستند … و فقه در این ساحت حتماً باید تشخیص موضوعات و تطبیق بر مصادیق را از حوزه کارشناسی آن مورد تفقد قرار دهد؛ یعنی از کارشناس باید بخواهد که این پدیده را معرفی کند؛ و در ادامه به این نکته اشاره میکند که با اینکه فقه رایج قائل به این است که ساحت فقیه ساحت حکم است؛ اما در برخی از موضوعات، فقیه در همان فقه رایج در موضوعات وارد شده، نظر داده و ایکال به عرف نکرده است.
نویسنده کتاب درآمدی بر فرهنگ، هنر و رسانه به این نکته اشاره کرد: یا موقعی که میخواهیم موضوع تکنولوژی را منهای محتوای آن بحث کنیم؛ یعنی تکنولوژی بماهو تکنولوژی را بحث کنیم که یکی از بخشهای مهم مبحث تکنولوژی، همین بخش رسانه است. اصلاً من معتقدم غایت اندیشه و حرکت سکولار در دنیای امروز، بردن انسان به جهان رسانهای است، جهان رسانهای، جهانی است که فضای مجازی در آن وجود دارد. جهان رسانهای جهانی بزرگتر از فضای مجازی است؛ و همچنین به این نکته اشاره کرد که تفکر سکولار امروز، تکنولوژی را واسطه بین انسان و جهان قرار داده است و غایت این حرکت جهان رسانهای است؛ یعنی انسان را وارد فضایی کنند که در این فضا، برای انسان اندیشهسازی، عاطفهسازی، حیثیتسازی و هویتسازی انجام میشود.
ایشان لازمه صدور حکم در این زمینه را شناخت کارکردهایی رسانه دانست و ابراز داشت که زمانی که میخواهیم حکم صادر کنیم، بدانیم حکمی است که متولی تحقق موضوعش، این منبع تکنیکال و تکنولوژیک بوده است. وی در ادامه اشاره کرد که این نوع نگاه کار را برای فقیه بسیار متفاوت میکند و به همین خاطر است که ممکن است با عدم لحاظ این موارد حکم به حلیت چیزی بدهیم که بعدها متوجه آثار منفی آن برای جامعه شویم.
استاد نهاوندی در جمعبندی صحبتهای خود اینچنین بیان کرد که به جهت ادلهای که مطرح شد در بحث استنباط نمیتوانیم در همان مرحله مسئلهشناسی و موضوعشناسی ایکال به عرف داشته باشیم؛ بلکه این موضوعات جدید، موضوعات توصیفی تخصصی است و ساحت حرکتی آن ساحت جمعی و ارتباطی است.
وی خاطرنشان کرد که به همین دلیل باید در منطقه مسئلهشناسی و موضوعشناسی، فقه مطلق و فقه رایج را با فقه رسانه در همان گام تشخیص موضوع متفاوت بدانیم.
در پایان این استاد گرانسنگ بهمدت یک ساعت به سؤالات شرکتکنندگان حضوری و مجازی دوره آموزشی پاسخ دادند.
دیدگاهی ثبت نشده است.
نظر کاربران